فرقه ضاله بهائیت را بهتر بشناسیم
باب مقدمه ای بر بهائیت
باب کیست؟
سید علی محمد شیرازی بنیانگذار فرقه ضاله «بابیه» در محرم 1235 قمری در شهر شیراز به دنیا آمد.پدرش محمد رضا و مادرش فاطمه بیگم و بنا به قولی خدیجه بیگم نام داشت.
هنوز کودک بود که پدرش را از دست داد، خواندن و نوشتن را به شیوه معمول زمانه خویش در شیراز آغاز کرد،بعد از مدتی روانه بندر بوشهر شد و تحت کفالت دایی اش قرار گرفت و مدتی را نزد یک مکتب دار که از پیروان فرقه « شیخیه» بود، به کار آموختن پرداخت.
«سید علی محمد شیرازی» (باب) که دوران مکتب و تحصیلات مقدماتی خود را در شیراز تحت نظر معلمی به نام شیخ عابد که دارای اعتقادات متعصبانه « شیخیگری» و از پیروان شیخ احمد احسایی پیشوای بزرگ و بنیانگذار این فرقه بود، گذرانده و در شمار معتقدان این فرقه در آمده بود.
با هدف تکمیل معلومات خود ، سفری هم به کربلا می رود و در آنجا مدت زمانی را در کلاس درس سید کاظم رشتی پیشوای وقت «: شیخیه» و جانشین شیخ احمد احسایی، موسس این فرقه، حضور می یابد.
بابی ها و بهایی ها سید علی محمد شیرازی را صاحب «علم لدنی» و او را امی می دانند و در این مورد به شدت مبالغه می کنند. آنان در مورد حضور وی در کلاس درس سید کاظم رشتی چنین می نویسند:
« تا سید باب به محضر سید رشتی ورود فرمود با اینکه حضرت باب جوانی بود بیست و چهار ساله و سید (رشتی) مردی پنچاه ساله،این تاجری محقر و آن عالمی موقر، درس را احتراما له موقوف نمود و توجه تلامیذ را به صحبت حضرت باب معطوف فرمود... و غرض سید کاظم رشتی از این مسائل و اذکار آن بود که به طلاب بفهماند حضرت باب قائم موعود و مهدی منتظر است...» 1
زمانی که سید کاظم رشتی از دنیا رفت،علی محمد شیرازی در بوشهر بود و همراه دایی اش در کنار تجار یهودی، بویژه خاندان «ساسون» که به کار فرآوری تریاک مشغول بودند نیز مشغول تجارت شد.
در آن زمان بیش از پنچ سال بود که «سید علی محمد» با یهودیان و تجارتخانه «ساسون»2در ارتباط بود.از این روی این ادعا که سید علی محمد شیرازی به تشویق و اغوای یهودیان خود را جانشین سید کاظم رشتی و پس از آن «باب» امام زمان خوانده است، دور از انتظار نیست.
پس از سید کاظم رشتی، سید علی محمد با اینکه نزدیک یکسال بود که در کربلا و در حلقه یاران نزدیک سید کاظم رشتی نبود، بلافاصله ادعای جانسینی خود را مطرح ساخت و درست یکسال بعد، در سال 1260 قمری که مصادف با هزارمین سال غیبت امام عصر (عج) بود، با حمایت کانونهای متنفذ و مرموز استعماری،دعوی خویش را مطرح نمود و ضمن اینکه خود را «رکن» خواند، ادعا کرد که «باب» امام زمان (عج) است .
و در نشست و برخاست های روزانه و در میان اطرافیان خود گفت که « من مبشر ظهور امام زمان و باب او هستم.و هر کس که به ظهور حضرت مهدی (عج) اعتقاد و ایمان دارد، باید ابتدا با من که «باب» و «در» او هستم بیعت کند».
وی حتی حدیث«انا مدینه العلم و علی بابها» را در جهت اثبات این ادعای خود معنی و تفسیر می کرد و می گفت، حتی حضرت رسول اکرم (ص) به حقانیت و ظهور من اشاره کرده و فرموده اند:
« من شهر علم هستم و علی (یعنی علی محمد) باب آن».
عقیده ای به استواری باد
آیا می دانید علی محمد باب (همان شخصی که بهائیان وی را امام دوازدهم می دانند) بسیار مغیره العقیده بود گاهی خود را تا ربوبیت بالا می برد بعد یک دفعه از تمام ادعاها توبه و گاهی به امام زمانی بسنده می کرد.
از ادهاهای وی می توان به شش مورد اشاره نمود:
1- ادهای ذکریت( یعنی که مفسر قرآن است)
2- ادعای بابیت (یعنی وسیله رابطه با امام زمان است)
3- ادعای مهدویت (یعنی امام زمان است)
4- ادعای ربوبیت ( یعنی که پروردگار عالمیان است)
5- ادعای الوهیت
- و در جایی هم تمامی دعاوی خویش را منکر شد و توبه کرد و توبه نامه نزد ولیعهد فرستاد که البته مریدانش کار او را مشکل ساختند و شورش و فتنه برپا نمودند و گرفتاریها برای دولت ایجاد کردند که این اقدامات نهایتا منجر به اعدام باب گردید.
بهتر است بدانید عبدالحسین آیتی (مبلغ مستبصر بهایی) نیز در جلد سوم کشف الحیل همین مطلب را خاطر نشان می سازد و می نویسد این تغییر در عقیده از ویژگیهای شاخص علی محمد باب است که حتی منابع بابی و بهایی بدان اعتراف دارند3
برای اطلاع بیشتر ،متن توبه نامه باب را* که نسخه اصلی آن در قاب عکسی در سالن قدیمی کتابخانه مجلس شورای ملی آویزان بوده است را می آوریم.
متن توبه نامه باب
« فداک روحی الحمد لله کما هو اهله و مستحقه که ظهورات فضل و رحمت خود را در هر حال بر کافه عباد خود شامل گردانیده.شهدالله من عنده که این بنده ضعیف را قصدی نیست که خلاف رضای خداوند عالم و اهل ولایت او باشد.
اگر چه بنفسه وجودم ذنب صرف است ولی چون قلبم موفق به توحید خداوند جل ذکره و نبوت رسول او (ص) و ولایت اهل ولایت اوست و لسانم مقر بر کل ما نزل من عندالله است، امید رحم او را دارم و مطلقا خلاف رضای حق را نخواسته ام و اگر کلماتی که خلاف رضای او بوده از قلمم جاری شده ، غرضم عصیان نبوده و در هر حال مستغفر و تائبم حضرت او را و این بنده را مطلق علمی نیست که منوط به ادعایی باشد، استغفر الله ربی و اتوب الیه من ان ینسب الی الامر و بعضی مناجات و کلمات که از لسان جاری شده دلیلی بر هیچ امری نیست و مدعی نیابت خاصه حضرت حجت الله علیه السلام را محض ادعای مبطل و این بنده را چنین ادعایی نبوده و نه ادعای دیگر،مستدعی از الطاف حضرت شاهنشاهی و آن حضرت چنانست که این دعاگو را به الطاف و عنایات بساط رافت و رحمت خود سرافراز فرمایند،والسلام»4 .
از نکات مهمی که شائبه دخالت قدرتهای استعماری را در ماجرای ایجاد فرقه «بابیگری» و «بهائیگری» به یقین مبدل می سازد، حضور کنسول روسیه در مراسم اعدام «باب» و درخواست عفو برای اوست. بهائیان مدعی اند وقتی به خواسته کنسول توجه نمی شود و جنازه باب را به خندق می اندازند، وی نقاش ماهری را به محلی که جسد باب انداخته شده بود، می برد و از روی آن تصویری تهیه می نماید که نمونه ای از این تصویر هم اکنون در محل دفن او قرار دارد .
بهاء که بود؟
میرزا حسینعلی نوری (بهاء) در سال 1233 قمری در تهران به دنیا آمد.پدرش «میرزا عباس» به کار منشیگری و حسابداری و معلمی در خانه شاهزادگان و اشراف روزگار اشتغال داشت و حسینعلی خواندن و نوشتن را نزد پدر آموخت.البته او بعدها ادعای «امی» بودن کرد،اما خواهرش این امر را تکذیب می کند.
با پیدایش علی محمد شیرازی (باب)، میرزا حسینعلی با پیروی از فرقه بابیگری کم کم از سران مهم فرقه «بابیه» می شود.وی در افتضاحات «بدشت» واقع در حوالی شمال شرقی کشور که در آنجا هوادران و پیروان «باب» نسخ دین مبین اسلام را اعلام کردند، حضور فعالی داشت.
در این روز طاهره قزوینی (قره العین) ضمن کشف حجاب با چند تن از مردان پیرو باب رفتاری منافی اخلاق داشت و چون خبر اعمال زشت و غیر اخلاقی و پرده دری های آنان به محمد شاه قاجار رسید فرمان قتل او را صادر کرد.اما با مرگ محمد شاه این فرمان اجرا نشد و میرزا حسینعلی با حمایت ماموران سفارت روسیه به تهران بازگشت.
پس از آغاز پادشاهی «ناصرالدین شاه»،میرزا تقی خان امیر کبیر که از نقش میرزا حسینعلی نوری در تحرکات و بلوای بابیان خبر داشت،او را به عراق تبعید کرد.
میرزا حسینعلی نوری پس از عزل و قتل ناجوانمردانه امیر کبیر5 ،که بهائیان آن را انتقام الهی می نامند،در ایام صدارت میرزا آقاخان نوری به ایران بازگشت و در راس یک گروه، برنامه ای را برای ترور «ناصرالدین شاه» طراحی کرد.
میرزا حسینعلی (بهاالله) پس از طراحی برنامه ترور شاه، برا ی اینکه از مظان اتهام دور باشد،قبل از اجرای این طرح به خانه ییلاقی میرزا آقا خان نوری صدراعظم وقت و جانشین «امیر کبیر» می رود و منتظر نتیجه اقدام همفکران و بابی های مامور ترور می ماند.چون خبر شکست این توطئه و بازداشت «بابی ها» به او می رسد،به سرعت خود را به سفارت روسیه در «زر گنده» می رساند.
ناصرالدین شاه از حادثه ترور سخت به خشم آمده بود، اما به این سبب که وی با مساعدت و موافقت دولت روسیه به سلطنت رسیده بود و توان مقابله با قدرت استعماری روسیه تزاری را نداشت و میرزا حسینعلی نوری نیز به سفارت روسیه پناهنده شده بود سرانجام با این شرط که «میرزا حسینعلی نوری» (بهاالله) برای همیشه از ایران تبعید شود، با آزادی او موافقت می کند.
به دنبال تبعید میرزا حسینعلی به عراق، برادر بزرگترش میرزا یحیی صبح ازل که جانشین باب به شمار می رفت هم با لباس مبدل خود را به عراق می رساند و کم کم اجتماعی از بابیان در خاک عراق ایجاد می گردد که مهم ترین هدفشان اذیت و آزار شیعیان بود.به طوری که شوقی افندی می نویسد:
« در عراق شیوه بابیان این بود که شب ها به دزدیدن لباس و نقدینه و کفش و کلاه زوار اماکن مقدسه و شمع ها و صحایف و زیارتنامه ها و جام های آب سقاخانه ها پردازند».6
او می افزاید به سبب کینه ای که بابیان از شیعیان داشتند، در ایام عاشورای حسینی در کربلا جشن و پایکوبی راه انداختند که این سنت بی شرمانه از قره العین به یادگار مانده بود.
رفتار دد منشانه و دور از انصاف بابی ها با مسلمین اندک اندک بالا می گیرد تا جایی که به زد و خورد می انجامد.
سرانجام رفتار غیر انسانی بابی ها موجب می شود تا در سال 280 ق دولت عثمانی آنان را به استانبول تبعید نماید.
در آغاز این سفر تبعید، میرزا حسینعلی داعیه خویش را آشکار می سازد و ادعای « من یظهره اللهی» می کند و می گوید «آنکس که منتظر او هستید، من هستم» و به این ترتیب ادعای مهدویت نمود و با این ادعا بین بابی ها ایجاد اختلاف می کند .تا جایی که بین دو برادر جنگ و جدل به راه افتاد و از همین جا عده ای برادر بزرگ تر را انتخاب نمودند و ازلی نام گرفتند و عده ای گرد میرزا اسدالله دیانی رفتند و دیانی شهرت گرفتند .عده ای هم دامن روسا و سرکردگان بابیگری را رها کرده تنها کتاب «بیان» را محترم شمردند که به «بیانی ها» معروف گردیدند.
پس از اینکه کار درگیری و اختلاف بابیان به کشت و کشتار رسید، زعمای کشور عثمانی تصمیم به جدایی آنان گرفتند و «میرزا یحیی صبح ازل» را به جزیره قبرس و «میرزا حسینعلی بهالله» و هوادارانش را به «قلعه عکا» در خاک فلسطین تبعید کردن.
میرزا حسینعلی «بهاالله» پس از رسیدن به عکا به صورت کامل و علنی دست از ادعای نایب باب بودن برداشت و رسما خود را پیامبر نامید و فرقه «بهائیت» را بنیان گذاشت که فورا از جانب دولت روسیه به رسمیت شناخته شد.
دولت استعماری روسیه پس از به رسمیت شناختن فرقه ضاله بهائیت به عنوان یک دین، همه گونه امکانات در اختیار آنان گذاشت.این دولت در نخستین اقدام ،مرزهای خود را به روی بهائیان گشود و اولین معبد این فرقه را به نام «مشرق الاذکار» در شهر عشق آباد ایجاد کرد.
عبدالبهاء سینه چاک انگلیس
عباس افندی (1260-1340) ملقب به عبدالبهاء،پسر ارشد میرزا حسینعلی است و نزد بهائیان جانشین وی محسوب می گردد.از مهم ترین رویدادهای زندگی عبدالبهاء،سفر او به اروپا و آمریکا بود.
پس از خلع عبدالحمید از سلطنت،محدودیت های عبدالبهاء نیز برطرف شد و او در 1328،به دعوت بهائیان اروپا و آمریکا از فلسطین به مصر و از آنجا به اروپا و یک بار دیگر به آمریکا رفت.
این سفر از آن جهت اهمیت دارد که نقطه عطفی در ماهیت آیین بهایی محسوب می گردد.پیش از این مرحله،آیین بهایی بیشتر به عنوان یک انشعاب از اسلام بروز کرده بود و حتی عبدالبهاء در برخی مواضع، در بلاد عثمانی خود را شاخه ای از متصوفه شناسانده بود.
در آن مرحله ، رهبران و مبغان این آیین برای اثبات حقانیت خود از درون قرآن و حدیث به جستجوی دلیل می پرداختند (برای نمونه،بهاء در ایقان، گلپایگانی در فرائد) و آنها را برای مخاطبانشان که مسلمانان به ویژه شیعیان بودند مطرح می کردند.
عبدالبهاء، در سفر سه ساله خود آن چه را که بهائیان به عنوان تعالیم دوازده گانه می شناسند، را مدون و معرفی نمود و تعالیم باب و بهاء را با آن چه در قرن نوزدهم در غرب، خصوصا روشنگری و مدرنیسم و اومانیسم متداول بود، آشتی داد.
عبدالبهاء این تعالیم را از ابتکارات پدرش قلمداد می کرد و در مواضع گوناگون گفته بود که پیش از او چنین تعالیمی وجود نداشته است7؛در حالی که برخی در ادیان گذشته و مکتبهای فکری موجود بوده و برخی دیگر اساسا مورد قبول عقول سلیم نیست.
بهائیت و پیوند آن با اسرائیل
شوقی افندی ولی امر دوم بهایی
شوقی افندی ملقب به شوقی ربانی (1314-1377/1336ش) فرزند ارشد دختر عبدالبهاء بود که بنا به وصیت وی، در رساله ای موسوم به الواح و وصایا به جانشینی وی منصوب شده بود.
جانشینی شوقی افندی نیز، مانند موارد قبل، سبب مشاجرات و انشعابات دیگری در بهائیان شد.
در واقع، عبدالبهاء نسبت به آن چه پدرش تعیین کرده بود، تجدید نظر کرد و برادرش،محمد علی افندی، را که باید بعد از او به رهبری بهائیان می رسید کنار گذاشت و سلسه ولایت امرالله را تاسیس نمود که نخستین آنها شوقی بود و پس از آن باید در نسل ذکور وی ادامه می یافت.8
شوقی به یاری مادرش به ریاست رسید،ولی گروهی او را نپذیرفتند،برخی از آنان آیین بهایی را رها کردند که از آن جمله اند: "عبدالحسین آیتی،فضل الله صبحی مهتدی و حسن نیکو وبرخی دیگر" نسبت به اعتبار وصیت نامه تردید کردند.
شوقی ، به رسم معهود اسلاف خود، به بدگویی و ناسزا به مخالفان پرداخت و آنان کتابهایی در پاسخ او و مشتمل بر گزارش دوران وابستگی شان به آیین بهایی و مشاهدات خود نگاشتند،چون کشف الحیل عبدالحسین آیتی،خاطرات صبحی و فلسفه نیکو.
شوقی، بر خلاف نیای خود، تحصیلات رسمی داشت و در دانشگاه آمریکایی بیروت و سپس در آکسفورد تحصیل کرده بود.
تحصیلات او در این شهر، به سبب در گذشت عبدالبهاء ناتمام ماند.نقش اساسی او درتاریخ بهایی،توسعه تشکیلات اداری و جهانی این آیین بود و این فرایند به ویژه در دهه شصت میلادی، در اروپا و آمریکا سرعت بیشتری گرفت و ساختمان معبدهای قاره ای بهایی موسوم به مشرق الاذکار به اتمام رسید.
تشکیلات بهایی، که شوقی افندی به آن «نظم اداری امرالله» نام داد، زیر نظر مرکز اداری و روحانی بهائیان واقع در شهر حیفا که به «بیت العدل اعظم الهی» موسوم است اداره می گردد.
در زمان حیات شوقی افندی، حکومت اسرائیل در فلسطین اشغالی تاسیس شد.تاسیس این حکومت با مخالفت همه کشورهای اسلامی روبرو شد و به ویژه رفتار صهیونیستها با مسلمانان عواطف و احساسات عموم مسلمانان را جریحه دار کرد.
اما شوقی ،علاوه بر مکتوبات حاکی از موافقت او و بهائیان با تاسیس دولت اسرائیل،بعد از استقرار این دولت،با رئیس جمهور اسرائیل دیدار کرد و «مراتب دوستی بهائیان را نسبت به کشور اسرائیل بیان و آمال و ادعیه آنان را برای ترقی سعادت اسرائیل»اظهار داشت.
او هم چنین در پیام تبریک نوروز 1329، خطاب به بهائیان اعلام کرد که :
مصداق وعده الهی به ابناء خلیل و وراث کلیم، ظاهر و باهر و دولت اسرائیل در ارض اقدس مستقر شده است.
در همین پیام،به پیوند استوار دولت اسرائیل با مرکز بین المللی جامعه بهایی اشاره شده است. 9
موارد متعدد دیگر از ارتباط رهبران بهایی با حکومت اسرائیل،و تلاش های آنان برای به رسمیت شناخته شدن آیین بهایی از سوی این حکومت،در مجلات اخبار امری بهائیان و توقیعات مبارکه شوقی افندی گزارش شده است.
فضل الله صبحی، کاتب سایه به سایه عبدالبهاء
فضل الله صبحی مهتدی یکی از بانفوذترین افراد بهایی بود که در طی سالهای متمادی و طولانی در فرقه بهایی مشغول به خدمت بوده، او مسافرتهای زیادی رفته و از شخص عبدالبهاء تشویقنامه و الواح زیادی دریافت نموده است.
او کسی بود که در جوار عبدالبهاء به کتابت آنچه عبدالبهاء امر می کرد مشغول بود و یکی از مورد اعتمادترین و بهترین یاران عبدالبهاء به قول خود او بوده است .بهائیان او را کاتب وحی می نامند و در نزد عموم بهائیان بی اندازه ارج و قرب داشت و همه به مقام و منصب وی غبطه می خورند.
او تمام مطالب محرمانه را که عبدالبهاء برای اشخاص می خواسته بنویسد از زبان خود او می شنیده ؛می نوشته و علاوه بر اینها به تمام خصوصیات اخلاقی و مسائل شخصی عبدالبهاء آگاه شده و به ضعف های آشکار و پنهان او و سایر اعضاء خانواده وی بالاخص شوقی افندی که بعد از عبدالبهاء زمام امور را به دست گرفته و جانشین او شد اطلاع کامل داشت.
بهائیان عبدالبهاء را مصون از هر خطا می دانند و او را صاحب کرامات و الهامات غیبیه می شمارند.آیا از خود نمی پرسند عبدالبهاء چگونه کسی را که بعد از مدتی از آنها جدا شده و علیه آنها کتاب ها خواهد نوشت و افراد زیادی را با آثار ماندنی خویش هدایت خواهد نمود و ممکن است برای ادای مطلب و اثبات حقانیت سخنانش به مدارک و اسنادی متوسل شده و حیثیت خانوادگی و اجتماعی این مدعیان را بر باد دهد؟!!! و به عنوان کاتب سایه به سایه می پذیرد و به این هم اکتفا نمی کند بلکه او را مورد محبت قرار داده است.
باید گفت :
1) عبدالبهاء ملهم به الهامات غیبی نبوده بلکه آنقدر از لحاظ روانشناسی و انسانشناسی اطلاعات کمی داشت که نمی دانشته نباید او را با بسیاری از مسائل محرمانه درون تشکیلاتی و خانوادگی آگاهی بخشد.
2) مطالبی که صبحی در کتابهایش آورده کاملا بدون غرض شخصی و بسیار خواندنی و جذاب است .بعد از مطالعه این کتاب سوالات زیادی در ذهن هر خواننده ایجاد می شود.
3) او که شخصیت بزرگ این فرقه بوده به گونه ای از بهائیت بر می گردد و به اسلام می گرود که با استدلالات بسیار ساده اما عمیق به اثبات حقانیت اسلام و بطلان بهائیت پرداخته و هر خواننده با بصیرت و غیر متعصبی را مقر و معترف به حقیقت کلام او می کند و چه زیبا می گوید که «اگر بهائیان شعار سر دادند که تحری حقیقت کنید و بدن غرض و تعصب تحقیق کنید چرا کسانی را که تحری حقیقت می کنند و بدون تعصب به حقیقت که بطلان بهائیت است پی می برند،طرد کرده و حتی از مراوده با خانواده محروم می کنند؟.
احکام بهائیان
حال ببینیم جناب میرزا حسینعلی نوری که خود را پیغمبر جدید و مدعی دین مدرن و جدید برای بشر قرن بیست و یکم و قرون آتی می داند چه دستاوردهایی را برای بشریت تشنه عدالت و آسایش به ارمغان آورده است:
1- طاهر کردن نجاسات
در صورتی که آب موجود نبود با گفتن 5 مرتبه «الله اطهر» به طرف شی ء نجس، پاک و طاهر می گردد.
2- حرام بودن نماز جماعت
کتب علیکم صلوه فردی قد رفع حکم الجماعه یعنی: واجب است بر شما نماز فرادا و حکم نماز جماعت بر داشته شده است.
3- تقسیم عجیب ارث
بها الله وارث را به هفت طبقه و کل ارث را به 42 سهم به شرح زیر تقسیم کرده است:
1- اولاد پسر و دختر 18 سهم 2- شوهر یا زن 5/6 سهم 3- پدر 5/5 سهم4- مادر 5/4سهم 5- برادران 5/3 سهم 6- خواهران 5/2 سهم 7- آموزگار 5/1 سهم!!؟
- اگر کسی فوت کرد و فرزندی نداشت تمام ما ترک او نصیب بیت العدل (در حیفای اسرائیل) می شود!!؟
4- زنان شایسته بجا آوردن حج بهایی نیستند
خوانندگان محترم مطلع باشند که حج در نزد بهائیان،زیارت خانه میرزا محمد علی باب!!؟ در شهر شیراز و باغ رضوان در بغداد (محل اقامت و ادعای نبوت میرزا حسینعلی ) و قبله آنان، قبر میرزا حسینعلی در اسرائیل است .یعنی بهائیان دارای دو کعبه هستند!!؟؟راستی حسینعلی نوری به سمت کجا نماز می خواند؟.
5- فرق شهری و دهاتی در حد مهریه
برای شهری مهریه بیشتر از 95 مثقال طلا و برای دهاتی بشتر از 95 مثقال نقره جایز نیست و باید کمتر از 19 مثقال در هر دو صورت نباشد.
6- حکم جالب مجازات دزد و سارق (اگر زن باشد حکمی در مورد وی گفته نشده)
اگر مردی دزدی کرد اول او را تبعید کنید ، برای بار دوم او را به زندان اندازید و برای مرتبه سوم علامتی در پیشانی اش بگذارید.
حال سوالاتی مطرح است:اگر برای بار چهارم دزدی کرد حکمش چیست؟مدت زندان چقدر است؟
7- بیت العدل محل جمع آوری پول زنا و روابط نا مشروع میان زن و مرد به طور نامحدود است
اگر مرد و زنی مرتکب زنا شدند مقدار 9 مثقال طلا به بیت العدل می دهند و بخشیده می شوند و اگر هوس کردند برای بار دوم روابط نامشروع برقرار کنند مقدار دو برابر (18مثقال) طلا به بیت العدل هدیه می کنند و با همین فرمول به روابط نامشروع خود ادامه می دهند و صندوق بیت العدل را با مثقالهای طلا پر می کنند و حدی بر این عمل حرام متصور نیست.
8- دستور سوزاندن و آتش زدن انسان ها به جرم ایجاد حریق
کسی که عمدا خانه ای را آتش زد پس او را با آتش بسوزانید
9- جواز استفاده از کنیز و...
جایز است استفاده از کنیز و به استخدام در آوردن دختران دوشیزه برای خدمت رسانی به مردان!!؟؟
10 – اجسام و اشیاء نجس در نزد بهائیان طاهر و پاک هستند!!؟
11- نامشخص بودن ازدواج با محارم و عدم وجود حکم شرعی در بهائیت
قد حرمت علیکم ازواج آبائکم ( صفحه 30) جناب میرزا حسینعلی فقط ازدواج با زن پدر را حرام اعلام کرده و در مورد ازدواج با سایر محارم حکمی ذکر نکرده است.آیا عدم ذکر،دلیل بر جواز ازدواج با محرم نیست؟ و اصولا محارم در بهائیت چه کسانی هستند.؟
12_ در حکم لواط با غلامان و پسر بچه ها
انا نستحیی ان نذکر حکم الغلمان
این پیامبر جدید می گوید من خجالت می کشم که حکم لواط را بیان کنم.
13- دفن اموات در تابوت بلور و...
باید اموات را در تابوت بلور و سنگهای قیمتی و چوبهای گران قیمت قرار داد
حال این سوال مطرح است:تکلیف فقرای عالم انسانی و خانواده های ضعیف که قادر به تهیه این تابوتهای گران قیمت نیستند چیست؟
14 - حکم غیر عملی در مورد ناراحت و محزون کردن دیگران
اگر فردی را محزون و ناراحت کردید بایستی 19 مثقال طلا انفاق کنید.
سوال اینجاست که ملاک ناراحت کردن دیگران چیست؟زیرا امکان دارد هر کسی ادعا کند من از کار یا حرف شما ناراحت و محزون شدم.لذا از همه حقوقدانان و دانشمندان علم قضاوت دعوت می شود نحوه اجرای این حکم را تبین نموده و به بشریت هدیه کنند.
جالب اینجاست که حکم زنا و هتک ناموس یک دختر 9 مثقال طلا و حکم شکستن دل دیگران 19 مثقال طلا می باشد!!؟ حکم نقص عضو در بهائیت چیست؟
15- حرمت گفتن ذکر
بر کسی روا نیست که در طرق و خیابان ها زبانش را حرکت داده و ذکر گوید
16- وجوب تجدید اثاثیه منزل
نوشته شده است (واجب است) بر شما که در هر نوزده سال یکبار اثاثیه منزل خود را تجدید و تازه کند.
اگر کسی توانایی چنین کاری را ندارد باید چه کند؟و البته واقعا با وجود چنین حکم مهمی که در اسلام فراموش شده بود باید به ضرورت دین جدید پی می بردیم!!
17- طهارت منی
خداوند به پاکی آب نطفه (منی) حکم کرده است و این حکم رحمتی است از جانب پروردگار جهان درباره مردم و شما باید خدا را شکر کنید و در مقابل این آزادی خرم و خندان گردید. (یک لحظه در مورد این حکم فکر کنید...)
18- تولید نسل از راه دیگر
اگر مانعی در ایجاد نسل از یکی از طرفین بود جایز است برای هر یک از آنها با اجازه دیگری، به سراغ شخص دیگر برود و به وسیله دیگری ایجاد نسل نماید (از این عبارت استفاده می شود که زن در صورت نداشتن بچه می تواند با اجازه شوهرش با دیگری همبستر شده و بچه دار شود) (واحد هشتم باب 15 یان فارسی)
19- جواز استمناء
بخشیده شده بر شما آنچه را در خواب می بینید (احتلام) یا با مالیدن به خود استمناء می نمایید (بیان عربی واحد هشتم باب 10)
20- 1000 سال محکوم به پذیرش
بشریت تا هزار سال بعد از نوشتن کتاب اقدس محکوم به پذیرش این احکام بوده و هر کس در طی این هزار سال مدعی دین جدیدی گردد دروغگوست.
ننتیجه عبرت آموز:
خوانندگان محترم با نمونه هایی از احکام بهائیت در کتب بیان فارسی و عربی (نوشته میرزا علی محمد باب) و کتاب «اقدس» (نوشته میرزا حسینعلی بهاالله) آشنا شدیید. حال خود قضاوت کنید که...
از این نوشته ها تعجب نکنید چرا که اینها ساخته و پرداخته فردی است که در کتاب عربی خود (کتابی که به عربی نگاشته شده است) می نویسد: و لو کان چاپا. غافل از اینکه در عربی چهار حرف پ ژ گ چ نداریم و البته از این موارد کم نیست در ادبیات بابی و بهایی.
بهائیت در کلام مراجع
مقام معظم رهبری: جمیع افراد فرقه ضاله بهایی محکوم به کفر و نجاست هستند و از غذا و سایر چیزهایی که با رطوبت مسری در تماس با آنها بوده است باید اجتناب گردد و بر مومنین واجب است که با حیله و فسادگری این فرقه گمراه مقابله کنند.
حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی: اعضای فرقه ضاله (بهایی) از زمره مسلمین خارجند و هرگنه رابطه ای با آنها حرام است مگر در مواردی که امید ارشاد و هدایت آنها باشد.۱۰
خدایا چنان کن سرانجام کار
تو خشنود باشی و ما رستگار
دوستان عزیز ! در این نوشتار سعی شد تا خلاصه ای از نحوه تشکیل و اعتقادات این فرقه ضاله بیان شود و انشاالله اگر توفیق الهی نصیب شود سعی می کنم در آینده به طور مفصل مطالبی در مورد بهائیت بنویسم.
انشاالله
پاورقی:
1- اسدالله فاضل مازندرانی،رهبران و رهروان در تاریخ ادیان،ج2 ،ص28-31.
2. عبدالله شهبازی، زرسالاران یهودی و پارسی استعمار بریتانیا و ایران.
3. سید محمد باقر نجفی ،بهائیان.
4. محمد تقی شریعتی،قائمیت.
5. فصلنامه تاریخ معاصر ایران،شماره 27،ص38.
6. شوقی افندی،قرن بدیع،ج2،ص122.
7. عبدالبهاء،خطابات،ص191.
8. عبدالبهاء،الواح و وصایا،ص11-16.
9. شوقی افندی،تقیعات مبارکه،ص290.
۱۰.منبع: جزوه بهائیت رقص استعمار،ع.ه
* قضیه توبه کردن باب هم بسیار جالب است و نشان از ترسو بودن او دارد.
- ۸۷/۰۲/۲۹
- ۲۶۹۸ نمایش