پاسخی به مقاله مندرج در هفته نامه سلمان
عاقبت طلحه و زبیر چه شد؟
نقدی بر مقالهی « یادداشتی برای سردبیر »
در شمارهی 308 سلمان، مقالهای با عنوان«یادداشتی برای سردبیر» (محمدرجبی)چاپ شده بود؛ که در این مقاله نویسندهی محترم آن، به شدت از «طلحه و زبیر»دفاع کرده بود.
ما در این مقاله، سعی داریم به مطالبی که نویسندهی مقالهی مذکور بیانکردهاند پاسخ دهیم. لذا مقدمتاً خلاصهای از سرنوشت طلحه و زبیر را ذکر میکنیم وبعد به پاسخ ادعاهای نویسندهی مقالهی مذکور میپردازیم:
* سرنوشت طلحه و زبیر
طلحه و زبیر با امیرالمؤمنین بیعت کرده بودند، اما با دغلبازیهای معاویه ازآن حضرت رویگردان شده و به عنوان «خونخواهی عثمان» (ولی در حقیقت برای ریاست) باآن حضرت جنگی به راه انداختند که در تاریخ به جنگ «جمل» معروف شد. جنگی که در آنحداقل «14 هزار نفر» کشته شد.1خوانندگان عزیز میتوانندبرای اطلاع بیشتر از جزئیات این حادثه به کتابهای مختلف تاریخی و همچنین به ترجمهو شرح نهجالبلاغهی علامهی جعفری ج3، رجوع کنند.
آیت ا... سبحانی مینویسند:«تاریخ نگاران برآنند که طلحه به دست مروان بن حکماز پای درآمد. توضیح آنکه: وقتی طلحه سپاهیان را در هزیمت و خود را در معرض هلاکتدید، راه فرار را برگزید. در این هنگام چشم مروان بر او افتاد و به خاطرش آمد که ویعامل مؤثر در قتل عثمان بوده است. لذا با پرتاب تیری او را از پای درآورد. طلحهاحساس کرد که این تیر از اردوگاه خودش به سوی او پرتاب شد. پس به غلام خود دستورداد که وی را فوراً از آن نقطه به جای دیگر منتقل سازد. غلام طلحه سرانجام او را بهخرابهای از خرابههای متعلق به «بنی سعد» منتقل کرد. طلحه، در حالی که خون ازسیاهرگ او میریخت، گفت: خون هیچ بزرگی مثل من لوث نشد. این را گفت و جان سپرد.
زبیر، دومین آتش افروز نبرد جمل هم، وقتی احساس شکست کرد، تصمیم به فرار بهسوی مدینه گرفت، (البته در این قسمت از تاریخ قول دیگری هم وجود دارد که در حقیقتهمان قولی است که نویسندهی مقاله ذکر کردهاند که ان شاءا... در قسمت بعد آن رانقد میکنیم) آن هم از میان قبیله «احنف بن قیس»که به نفع امام(ع) از شرکت در نبردخودداری کرده بود. رئیس قبیله از کار ناجوانمردانهی زبیر سخت خشمگین شد، زیرا وی،برخلاف اصول انسانی، مردم را فدای خودخواهی خود کرده بود و اکنون میخواست از میدانبگریزد.
یک نفر از یاران احنف به نام«عمروبن جرموز» تصمیم گرفت که انتقام خونهایریخته شده را از زبیر بگیرد. پس او را تعقیب کرد و وقتی زبیر در نیمهی راه براینماز ایستاد از پشت سر به او حمله کرد و او را کشت و اسب و انگشتر و سلاح او را ضبطکرد و جوانی را که همراه او بود به حال خود واگذاشت و آن جوان زبیر را در «وادیالسباع» به خاک سپرد.2
«عمروبن جرموز» به سوی احنف بازگشت و او را، از سرگذشت زبیر آگاه ساخت. ویگفت: نمیدانم کاری نیک انجام دادی یا کاری بد. سپس هر دو به حضور امام(ع) رسیدند. وقتی چشم امام به شمشیر زبیر افتاد فرمود:«این شمشیر کراراً، غم از چهرهی پیامبرخدا زدوده است. سپس آن را برای عایشه فرستاد.3و وقتی چشمحضرت به صورت زبیر افتاد فرمود:«تو مدتی با پیامبر خدا مصاحب و همراه بودی و با اوپیوند خویشاوندی داشتی، ولی شیطان بر عقل تو مسلط گشت و کار تو به اینجاانجامید.»4و5
* آیا طلحه و زبیر توبه کردند؟
نویسندهی مقالهی مذکور مدعی شده است که طلحه قبل از مردن توبه کرده است. اما نظر علمای شیعه این چنین نیست. و این مسئله را به شدت رد کردهاند.
آیت ا... سبحانی در کتاب «فروغ ولایت» مینویسد:
«... حضرت امیر(ع) چون جسد طلحه را دید فرمود:« برای تو سابقهای در اسلامبود که میتوانست تو را سود ببخشد، ولی شیطان تو را گمراه کرد و لغزانید و به سویآتش شتافتی »6
در این بخش از تاریخ جز این که امام(ع) شورشیان را محکوم کرد و همه را اهلآتش معرفی نمود، از چیز دیگری سخن به میان نیامده است، ولی فرقهی معتزله مدعی استکه برخی از این افراد پیش از مرگ از کردهی خود پشیمان شدند و راه توبه در پیشگرفتند. ابن ابیالحدید، که از سختترین مدافعان مکتب اعتزال است، مینویسد: مشایخروایت میکنند که علی فرمود، طلحه را بنشانید و آن گاه به او گفت:« برای من ناگواراست که تو را در زیر آسمان و در دل این بیابان خاک آلوده ببینم. آیا سزاوار بود کهپس از جهاد در راه خدا و دفاع از پیامبر خدا دست به چنین کاری بزنی؟
در این هنگام شخصی به حضور امام رسید و گفت: من در کنار طلحه بودم. وقتی باتیر ناشناسی از پای درآمد از من استمداد جست و پرسید تو کیستی؟ گفتم: از یاران امیرمؤمنان. گفت: دستت را بده تا من به وسیلهی تو با امیر مؤمنان بیعت کنم. سپس با مندست داد و بیعت کرد. امام در این موقع فرمود: خدا خواست که طلحه را در حالی که بامن بیعت کرده است، به بهشت ببرد.7
این بخش از تاریخ جز افسانه چیز دیگری نیست. مگر طلحه عارف به مقام امام(ع) وشخصیت و حقانیت او نبود؟ این نوع توبه از آن کسی است که مدتی در جهالتی بسر بردو سپس پردهی جهالت را بدرد و سیمای حقیقت را مشاهده کند، در حالی که طلحه از روزنخست حق و باطل را از هم باز می شناخت. به علاوه بر فرض صحت این داستان، توبهیطلحه، به حکم قرآن کریم بیفایده است:
«ولیست التوبه للذین یعملون السیئات حتی اذا حضراحدهم الموت قال انی تبت الآنو لا الذین یموتون و هم کفار اولئک اعتدنا لهم عذابا الیماً؛ یعنی: توبهی کسانی کهکارهای زشت انجام میدهند و سپس به هنگام مرگ میگویند توبه کردم پذیرفته نیست وچنین است توبهی کسانی که میمیرند در حالی که کافرند؛ برای آنان عذاب دردناک آمادهکردهایم»8
گذشته از این، مگر تنها بیعت با امام(ع) میتوانست گناهان او را شستشو دهد؟وی، با همکاری زبیر و عایشه، سبب ریخته شدن خونهای زیادی در بصره و در میدان نبردشدند و حتی گروهی به فرمان آنها همچون گوسفند ذبح شدند. این نوع تلاشهای بیمایهنتیجه پیشداوری دربارهی صحابهی رسول خدا(ص) است که میخواهند همه را عادل معرفیمیکنند.»9
به علاوه توبهی طلحه با سخن خود حضرت(ع) هم که فرمود:«شیطان تو را گمراه کردو لغزانید و به سوی آتش شتافتی» سازگار نیست و یقیناً ادعای توبه کردن طلحه باطلاست.
نویسنده مقالهی مذکور در مورد زبیر هم نوشتهاند که:«در جنگ جمل وقتی زبیربه میدان میآید و جولان میدهد. امام جملهی پیامبر را که به زبیر فرمودهبود:«میبینم روزی در مقابل علی میایستی و بدان حق با علی است» را به یاد زبیرمیآورد و زبیر سپاه جمل را رها میکند، به خانهای پناه برد. شب در خواب صاحب خانهسر او را، از تن جدا میکند و برای پاداش نزد امام میبرد. امام با دیدن سر بریدهیزبیر چنان میگرید که به ندرت چنان حالتی در زندگی امام اتفاق افتاده است(!!!) بهقاتل زبیر میفرماید: از رسول خدا شنیدم، کشندهی زبیر اهل آتش است.»
اولاً:این که نوشتهاند، امام چنان میگرید که به ندرت چنان حالتی در زندگیامام اتفاق افتاده است. ما نمیدانیم مدرک و منبع این حرف کجاست؟ و در کدام کتابتاریخی موثق آمده است؟و خوب بود ایشان منبعش را ذکر میکرد.
ثانیاً برفرض که تمام مطالبی که ایشان نوشتهاند صحیح باشد، این که زبیر جنگرا رها میکند و میرود هیچ دلالتی بر توبه کردن زبیر نمیکند چرا که توبهی هرگناهی باید متناسب با آن گناه باشد.
کسی که در مقابل امام خود به جنگ برخاسته و جنگی را به پا کرده که حداقل 14هزار نفر کشته به بار آورده، آیا توبهی چنین شخصی این است که جنگ را ترک کند؟مسلماً، خیر. بلکه زبیر اگر واقعاً توبه کرد، باید دوباره با امام بیعت میکرد و تامیتوانست از ادامهی جنگ جلوگیری کند و از همه مهمتر اگر زبیر واقعاً توبه کرد وپیبرد که حق با علی است چرا به لشکر امام نپیوست.
اما در مورد این که نوشتهاند:«امام(ع) فرمود: از رسول خدا شنیدم که کشندهیزبیر اهل آتش است.»
ذکر دو نکته لازم است. اول این که: در بعضی از کتب تاریخی آمده است که امامفرمود: زبیر و قاتلش هر دو اهل آتش هستند و دوم این که: بنابر آن چه خودشاننوشتهاند، زبیر از جنگ دست کشید، خوب، پس دیگر قتل زبیر جایز نبود. لذا شایدوعدهی آتش به قاتل زبیر به خاطر همین بوده که کسی را بدون مجوز به قتل رساندهباشد. و نیز امکان دارد وعدهی آتش به قاتل زبیر به خاطر چیزهای دیگر باشد که به هرحال هیچ ربطی به خوب یا بد بودن زبیر ندارد.(مثل این که طبق بعضی تواریخ قاتل زبیربعدها خودکشی کرد، لذا امکان دارد وعدهی آتش به خاطر این بوده باشد).
* آیا پیامبر به طلحه و زبیر بشارت بهشت داده است؟
نویسندهی مقالهی مذکورو مدعی شده است که:«طلحه و زبیر جزو ده نفری هستند کهپیامبر اکرم(ص) بشارت بهشت به آنان داده است.»
این روایت را فیضالاسلام در شرح خطبهی شقشقیه از قول خلیفهی دوم نقل نمودهاست. این روایت بدون شک سند معتبری ندارد و شارح نهجالبلاغه و دیگر عالمان شیعه برآن اعتماد نکردهاند. و فقط به عنوان یک رخداد تاریخی از سوی خلیفهی دوم آن را نقلنمودهاند. بهترین گواه بر بیاعتباری این سخن آن است که ناقل حدیث کسی است کهبلافاصله حضرت علی(ع) را به حکومت طلبی و حرص بر آن توصیف کرده و با این بهتاناعتماد به سخنش را از دست دادهاند.10
* چند نکته
1- نویسندهی مقاله در آخر مقالهی خود نوشتهاند:«امام برای طلحه میگرید، برجنازهاش نماز میخواند؛ و برای او از خدا طلب آمرزش میکند.»
اما ما هیچ کدام از این موارد را در کتب تاریخی موثق ندیدیم. فقط در تاریخطبری نقل شد. که امام برکشتگان ناکثان(پیمان شکنان، دشمنان حضرت علی(ع) در جنگ جمل)از بصره و کوفه نماز گزارد و بر یاران خود که جام شهادت نوشیده بودند نیز نمازگزاردو دستور داد تمام اموال مردم را به خودشان بازگردانند...» و این نماز خواندن مختصبه طلحه نبود.
2-توصیهای به نویسندهی مقاله دارم و آن این است که سعی کنید در مسائلتاریخی که مربوط به وقایع اسلام میشود نظریات و کتابهای علما و مورخین شیعه را همببینید و بعد مطلبی بنویسید تا این گونه دچار اشتباه نشوید و به علاوه هر وقت مطلبیمینویسید، حتماً منبع آن را هم ذکر کنید.
3- در مورد جنگیدن طلحه در جنگ احد، و این که آیا او تا آخرین لحظه ثابت قدمماند یا نه، مطالبی هست که به خاطر طولانی شدن مطالب امکان بیان نیست.
4- امیرالمؤمنین(ع) در مورد طلحه و زبیر، سخنان مهمی دارند که خوانندگانمحترم میتوانند به نهجالبلاغه، خطبههای 137،10،8،174،148، 31 و.... مراجعهنمایند.
5- در آخر مطالب، ذکر یک نکته لازم است که آن نکته را از زبان امیرالمؤمنینعلی(ع) ذکر میکنیم: مردی به محضر امیرالمؤمنین شرفیاب شد و گفت: آیا ممکن است طلحهو زبیر و عایشه بر باطل اجتماع کنند؟ شخصیتهایی مانند آنان که از بزرگان صحابهیرسول خدا هستند چگونه ممکن است که اشتباه کنند و راه باطل را بپیمایند؟ حضرت علی(ع)در پاسخ فرمود: سرت کلاه رفته و حقیقت بر تو اشتباه شده، حق و باطل را با میزان قدرو شخصیت افراد نمیشود شناخت.
این صحیح نیست که بگویی فلان چیز حق است چون فلانی و فلانی با آن موافقند وفلان چیز باطل است چون فلانی و فلانی با آن مخالفند، بلکه این حق و باطل است کهباید مقیاس اشخاص و شخصیت آنان باشد. یعنی باید افراد را با حق مقایسه کنی اگر باآن منطبق شدند شخصیتشان را بپذیری والا نه11
البته باید توجه شود که در حقیقت این مقاله (مقاله ی آقای محمد رجبی) نقدی بر سرمقاله ی سردبیر سلمان بوده نه اینکه نظر خود هفته نامه خوب و وزین سلمان باشد و نفد ما هم در شماره 311 سلمان به چاپ رسید
پی نوشت:
1- الجمل، ص 223
2- الجمل، ص 204
3- تاریخ طبری، ج3، ص 540، شرح ابن ابیالحدید، ج1،ص235
4- الجمل، ص209
فروغ ولایت ص 451 تا 452
6و7- شرح نهجالبلاغه ابن ابیالحدید، ج1،ص348
8- سوره النساء آیهی 16
9- فروغ ولایت، ص 452 تا 464
10- پرسمان(سیدی)
11-علی و نبوه،
- ۰ نظر
- ۳۰ ارديبهشت ۸۶ ، ۱۲:۳۴
- ۲۰۹۹ نمایش