صراط مستقیم

فرهنگی،اعتقادی،اجتماعی

صراط مستقیم

فرهنگی،اعتقادی،اجتماعی

صراط مستقیم

من، علی سهراب پور، متولد شهرستان کازرون (استان فارس) و فعلا در حوزه علمیه کازرون مشغول به تدریس هستم.
تمام تلاش من این است که بتوانم خدمتی از لحاظ فکری و اعتقادی به دوستان عزیزم کرده باشم.

آخرین نظرات

۲ مطلب در آبان ۱۳۸۶ ثبت شده است

بدون شک انسان دارای دو گونه سرآمد و اَجَل است:

     سرآمد و اَجَل حتمی به معنای پایان استعداد جسم انسان، برای بقاء‌است، و با فرارسیدن آن هر چیز به فرمان الهی پایان می‌گیرد.

     سرآمد و اَجَل غیر حتمی(معلق) آن است که با دگرگونی شرایط دگرگون می‌شود، فی‌المثل انسانی دست به خودکشی می‌زند در حالی که اگر این گناه کبیره را انجام نمی‌داد سال‌ها زنده می‌ماند، و یا براثر روی آوردن به مشروبات الکلی و مواد مخدر و شهو ترانی بی‌حد و حساب توانایی جسمی خود را، در مدت کوتاهی از دست می‌‌دهد، در حالی که اگر این امور نبود سالیان بسیاری می‌توانست عمر کند.

     اینها اموری است که برای همه قابل درک و تجربه است،‌و احدی نمی‌تواند آن را انکار کند.

بنابراین اگر در روایات فراوانی آمده است که انفاق در راه خدا یا صله‌ی رحم عمر را طولانی و بلاها را برطرف می‌سازد در حقیقت ناظر به همین عوامل است.

   

      این بحث را ضمن یک مثال ساده می‌توان روشن ساخت، و آن این که:

     انسان یک دستگاه اتومبیل نو تهیه می‌کند که طبق پیش بینی‌های مختلفی که در ساختمان آن به کار رفته می‌تواند مثلاً بیست سال عمر کند، اما مشروط به این که به آن دقیقاً برسند، و مراقبت‌های لازم را به عمل آورند، در این صورت اجل حتمی این اتومبیل همان بیست سال است که از آن فراتر نمی‌رود.

     ولی اگر مراقبت‌های لازم انجام نشود و آن را به دست افراد ناآگاه و لاابالی بسپارند و بیش از قدرت و ظرفیت از آن، کار بکشند، و در جاده‌های پر سنگلاخ همه روزه آن را به کار گیرند، ممکن است عمر بیست ساله آن به نصف تنزل پیدا کند، این همان «اجل غیر حتمی و معلق»‌است.1

     در مورد یک انسان نیز چنین است؛ اگر تمام شرایط برای بقای او جمع گردد و موانع برطرف شود، ساختمان و استعداد او ایجاب می‌کند که مدتی طولانی هر چند این مدت بالاخره پایان و حدی دارد عمر کند، اما ممکن است براثر سوء تغذیه یا مبتلا شدن به اعتیادات مختلف و یا دست زدن به خودکشی یا ارتکاب گناهان، خیلی زودتر از آن مدت بمیرد، مرگ را در صورت اول،‌ اجل حتمی و در صورت دوم اجل غیر حتمی می‌نامند.

     پس، اگر می‌بینیم، در بعضی از روایات، گفته شده، مثلاً صله‌ی رحم عمر را زیاد و یا قطع رحم عمر را کم می‌کند، منظور از عمر و اجل در این موارد اجل غیر حتمی است.

     واگر در آیه‌ای می‌خوانیم:‌ «فاذا جاء اجلهم لا یستأخرون ساعة و لا یستقدمون؛ یعنی هنگامی که اجل آن‌ها فرا رسد نه ساعتی به عقب می‌افتد و نه جلو».2

     در اینجا منظور از اجل، همان مرگ حتمی است.

     بنابراین آیه‌ی مزبور تنها مربوط به موردی است که انسان به عمر نهایی خود رسیده است، و اما مرگ‌های پیش رس را به هیچ وجه شامل نمی‌شود.

     و در هر صورت باید توجه داشت، که هر دو اجل از ناحیه‌ی خدا تعیین می‌شود یکی به طور مطلق و دیگری به عنوان مشروط و یا معلق، درست مثل این که می‌گوییم: این چراغ بعد از بیست ساعت بدون هیچ قید و شرط خاموش می‌شود و نیز می‌گوییم اگر طوفانی بوزد بعد از دو ساعت خاموش خواهد شد. در مورد انسان و اقوام و ملت‌ها نیز چنین است، ‌می‌گوییم، خداوند اراده کرده است که فلان شخص یا ملت پس از فلان مقدار عمر،‌به طور قطع از میان برود و نیز می‌گوییم اگر ظلم و ستم و نفاق و تفرقه و سهل انگاری و تنبلی را پیشه کنند در یک سوم آن مدت از بین خواهند رفت، هر دو اجل از ناحیه‌ی خدااست؛ یکی مطلق ودیگری مشروط.

     از امام صادق(ع) در ذیل آیه‌ی فوق چنین نقل شده که فرمود: «هما اجلان، اجل محتوم و اجل موقوف؛ یعنی: این اشاره به دو نوع اجل است، اجل حتمی و اجل مشروط» و در احادیث دیگری که در این زمینه وارد شده تصریح گردیده است که اجل غیر حتمی(مشروط) قابل تقدیم و تأخیر است و اجل حتمی قابل تغییر نیست(نورالثقلین،ج اول، ص 504)3

 

 

پاورقی:

1- تفسیر نمونه ج18، ص 209 با تلخص

2-اعراف آیه‌ی 34 

3- تفسیر نمونه، ج5، ص149

 

  • علی سهراب پور

سوال:

 مگر در قرآن کریم نیامده که « لا اِکراه فی‌الدین؛ یعنی :اجباری در دین نیست.»1پس چرا کسی که مسلمان بوده و حال می‌خواهد به هر دلیلی دست از دین خود بردارد، و دین دیگری را برگزیند اعدام می شود؟       

پاسخ:

   اولاً: آیه‌ی مورد استشهاد ، ربطی به حکم مرتد ندارد. چرا که این آیه‌ی شریفه مربوط به قبل از پذیرفتن دین است و می‌فرماید:‌ در پذیرفتن دین اجبار واکراهی نیست. چون‌ که نمی‌شود با زور عقیده‌ای را به کسی تحمیل کرد. اما بعد از این‌که انسان دینی را پذیرفت تبعاً و مسلماً باید دستورات آن دین را هم بپذیرد و به احکام آن دین احترام بگذارد و گرنه پذیرفتن دین معنا ندارد. پس موضوع آیه‌ پذیرفتن اصل دین است؛ نه این‌که؛ اگر کسی دینی را پذیرفت لازم نیست به احکام آن عمل کند

    

   ثانیاً: حکم قتل در اسلام برای کسی که مرتد می‌شود یک حکم سیاسی بوده و دلیل تشریع این حکم امور زیر بوده است:

 

     1- به وسیله‌ی ارتداد و برگشت از دین، در ایمان سایر مردم تزلزل و تشکیک حاصل شده و در نتیجه دین و پایه‌های دینی تضعیف شده،لذا خداوند چنین حقی را به حاکم اسلامی داده که به خاطر حفظ دین و ایمان مردم و ارزش‌های الهی، مرتد را به مجازات برساند، همان گونه که در تفسیر آیه‌ی 72 از سوره‌ی آل عمران آمده است که: در صدر اسلام یهودیان توطئه می‌کردند که در آغاز روز ایمان بیاورند و در پایان روز از اسلام برگردند تا بدین وسیله مردم را از آیین  اسلامی برگرداند.و فرض کنید که اگر اسلام چنین حکمی را نمی کرد چه وضعی پیش می آمد و دشمنان چقدر می توانستند توطئه کنند.

      

     2- در صدر اسلام عده‌ای برای فرار از اجرای حدود الهی از دین برمی‌گشتند، مثلاً افرادی شراب می‌خوردند و یا کار خلاف دیگری را انجام می‌دادند و بعد برای این‌که حکم الهی بر آنان جاری نشود از اسلام برمی‌گشتند، یعنی ارتداد را به عنوان سپری که مانع اجرای حدود می‌شود انتخاب می‌کردند.                       

      

     از آن‌چه بیان شد، آشکار می‌شود که حکم اعدام مرتد ربطی به این ندارد که اسلام می‌خواهد عقیده‌ای را تحمیل کند بلکه حکمی سیاسی بوده که برای جلوگیری از فتنه‌ی دشمنان و نفوذ بیگانگان و حفظ حاکمیت الهی و نیز برای جلوگیری از قداست شکنی‌ها تشریع شده است(همان‌گونه که در سایر ملل نیز توطئه بر علیه امنیت جامعه و نظام حاکم بر آن، دارای شدیدترین کیفرهاست) لذا کسی که قبلاً مسلمان بوده و به عللی دین جدید اختیار کرده، اگر تظاهر کند محکوم به احکام مرتد است.

 

یک سوال مهم

 

در اول رساله ی مراجع معظم تقلید نوشته شده « بر هر مسلمانی واجب است که اصول عقاید خود را، از راه دلیل بپذیرد، وتقلید در اصول عقاید جایز نیست». 

     حال سوال این است که کسی که پدر و مادرش مسلمان بوده و بالتبع او هم مسلمان محسوب می شده 3اگر بعد از اینکه به سن بلوغ برسد و به دنبال تحقیق برود و در نتیجه دینی را غیر از اسلام برگزیند آیا حکم مرتد بر او جاری می شود ؟آگر این چنین است آیا این حکم با مطلب اول یعنی لزوم تحقیق در اصول دین سازگار است؟

 

اما پاسخ:

جواب این است که تحقیق در دین و اعتقاد به یکی از مذاهب غیر از تظاهر به آن است

 

 توضیح مطلب:

     بر همه واجب است در اصول دین به اندازه ی توانایی خود تحقیق و بررسی کنند و اگر واقعا بعد از تحقیق کامل و کمک گرفتن از آگاهان، به آیینی غیر از اسلام معتقد شوند،معذور هستند، زیرا وظیفه عقلی و شرعی خود را انجام داده اند (البته یقینا اینگونه افراد به خطا رفته اند)

     اما اگر کسی که قبلا مسلمان بوده (و لو بواسطه پدر و مادرش) و به عللی دین جدید اختیار کرده این شخص در صورتی محکوم به احکام مرتد می شود که تظاهر کند. ولی اگر تظاهر نکند حکم مرتد بر اوجاری نمی شود.

 

     و ایجاد و تشریع حکم اعدام برای مرتد همان گونه که در اول مطلب عرض کردم از جمله احکام

سیاسی اسلام است که برای جلوگیری از نفوذ دشمنان در محیط اسلام و اغفال و اغوای مردم بوده است. چرا که در اوایل اسلام عده ای از یهودیان توطئه می کردند و اول روز مسلمان می شدند و در آخر روز از اسلام دست بر می داشتند و از این طریق در دین مردم تزلزل و انحراف ایجاد می کردند ( چرا که مردم پیش خود می گفتند که حتما دین اسلام یک عیبی دارد که این یهودیان دوباره به دین خود بر می کردند)

    

      اگر اسلام این حکم را وضع نمی کرد ،چه بسا دشمنان دین بعضی از مسلمانان را فریب داده و آنان را تشویق به دست کشیدن از دین می کردند و از این راه اهداف شوم خود را که همان تزلزل در دین مردم و اغوای مردم بود به نتیجه می رساندند.

 

 

خلاصه آنکه:

 

اولا: اگر مسلمانی یا کسی که بالتبع پدر و مادرش مسلمان محسوب می شود بعد از تحقیق به دینی     غیر از اسلام معتقد شود در صورتی احکام مرتد بر او جاری می شود که تظاهر کند.

 ثانیا:حکم اعدام، اصلا به خاطر تحمیل عقیده نیست، بلکه برای جلوگیری از نفوذ دشمنان و حفظ حکومت و نظام اسلامی می باشد.

 

 

پاورقی

1-           1.بقره 256

     2-    منظور این است که این شخص قبلا با اختیار خودش اسلام را انتخاب نکرده بلکه بالتبع پدر و مادرش مسلمان محسوب شده است.

  • علی سهراب پور