صراط مستقیم

فرهنگی،اعتقادی،اجتماعی

صراط مستقیم

فرهنگی،اعتقادی،اجتماعی

صراط مستقیم

من، علی سهراب پور، متولد شهرستان کازرون (استان فارس) و فعلا در حوزه علمیه کازرون مشغول به تدریس هستم.
تمام تلاش من این است که بتوانم خدمتی از لحاظ فکری و اعتقادی به دوستان عزیزم کرده باشم.

آخرین نظرات

۳ مطلب در شهریور ۱۳۸۶ ثبت شده است

در پی تعطیل شدن صفحه ی «سلمان جوانِ» هفته نامه ی سلمان، جناب آقای قربانی (مدیر  صفحه) وبلاگی را راه اندازی کرده اند و آخرین صفحه ی «سلمان جوان» را که به چاپ نرسید در وبلاگشان قرار داده اند.

     یکی از مطالب آن صفحه، جوابیه ای است که از طرف آقای شهرام مدبری بر بند دوم نقد من بر مطلب "زن در زنجیر" (که در چند شماره قبل نوشته شده بود) می باشد.

     اینجانب به خاطر اینکه مطلب روشن شود ،بند دوم از نقدی را که نوشته ام می آورم.بعد اشکال ایشان را ذکر می کنیم:

«متاسفانه در این مقاله، از شاعره فاسد سابق «فروغ فرخ زاد» تمجید و به عنوان  نمادی از یک زن با شعور معرفی شده است.»

ایشان دو اشکال را به نقد من گرفته اند:

1-      چرا ایشان را با صفت «سابق» آورده ام.مگر شاعر بودن پست و مقام است که سابق و فعلی داشته باشد

2-      چرا ایشان را شاعره ای فاسد دانسته ام.و به ایشان تهمت و افتراء زده ام.

 

اما پاسخ به ایشان:

      برای اینکه هم برای ایشان و هم برای خوانندگان مطلب روشن شود (که روشن هم هست) درجواب اشکال اول ایشان باید بگویم:

       اطلاق لفظ «سابق» به ایشان نفی شاعر بودن وی نیست که گفته شود مگر شاعر بودن مقام و منصب است که بتوان زمانی به کسی داد و زمانی از او گرفت

 

جناب آقای مدبری!

     ما که نخواسته بودیم شاعر بودن را از فروغ فرخزاد نفی کنیم ؛که اگر این چنین بود لفظ «شاعره»  را برای او نمی آوردیم منظور از لفظ «سابق» که آورده ایم صرفا خواسته بودیم به مخاطب بگوییم که ایشان در قید حیات نیستند و مربوط به زمان قبل از انقلاب می باشد .اگر شما عینک بدبینی را از چشمانتان برمی داشتید حتما این برداشت را نمی کردید و ای کاش شما حداقل به عنوان نقدتان عمل می کردید «منم که دیده نیاورده ام به بد دیدن»

 

   و اما درباره فاسد بودن ایشان به چند نکته اشاره می کنم:

   

      1- بر خلاف آنچه ادعا کرده اید، تعدادی از شعرای متعهد زمان ما (که کم هم نیستند) ایشان را به خاطر بی توجهی به دستورات شریعت و حصار شکنی که در برخی از اشعار ایشان محسوس است و جنبه ابتذال به شعر ایشان داده،(ایشان را)قبول ندارند

     و متاسفانه آن چنان ایشان در اشعار ابتذالی پیش رفتند که شخصیت بزرگی مانند مرحوم استاد مطهری خواندن اشعار ایشان را عاملی برای آلودگی روحی و روانی انسان می داند و با اینکه ایشان عادت ندارند در کتاب ها و یا سخنرانی های خود نامی از کسی بیاورند صریحا نام فروغ فرخزاد را می آورده اند و مردم را از خواندن اشعار ایشان بر حذر می دارند (رجوع کنید به کتاب مسئله شناخت از استاد مطهری صفحه 57)

  

       2- جنابعالی اگر بخواهید رد پای ابتذال را در شعر ایشان ببینید شما را ارجاع می دهم به کتاب نگین سخن(تالیف عبدالرفیع حقیقت ج 2 ص 411)

این اشعار به گونه ای مبتذل است و ترویج برخی از گناهان بزرگ است که فساد و بی تقوایی این شاعره را به نمایش گزارده است.

      و برای اینکه ترویج فساد نشود از آوردن آن اشعار صرف نظر می کنیم و خوانندگان را به کتاب مذکور ارجاع می دهیم.البته به این نکته توجه داشته باشید که به قول خودتان از کوزه همان برون تراود که در اوست.

     با مطالعه آن اشعار متوجه می شوید که آوردن لفظ فاسد برای وی که دستورات مسلم دین را نادیده گرفته و ترویج منکرات کرده تهمت و افتراء نیست بلکه بیان حقیقتی تلخ است

 

جناب آقای مدبری:

     طبق کدام فتوا و روایتی آوردن لفظ فاسد برای شخصی که منکرات و زشتی ها را ترویج می کند (آن هم به زبان شعر ، که تاثیرات فوق العاده ای در خوانندگان دارد ) حرام و تهمت محسوب می شود من فکر می کنم که استاد مطهری بیش ار شما (البته اگر قبول داشته باشید ) به اسلام و مبانی و دستورات شریعت آگاه و پای بند می باشند که خواندن اشعار ایشان را  مصداق آیه :«و قد خاب من دسیها» می داند و علنا آن را اعلام می کند.

    

     3_ اگر اشعار ایشان بدون اشکال و خالی از فساد است پس چرا وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی اعلام می کند بعضی از اشعار فروغ فرخزاد اجازه چاب ندارد (خبر گزاری فارس 18/2/86)

   

      4_در انحراف ایشان همین بس که معتقد به نسبیت اخلاق می باشد و عواملی مانند مذهب ،شرافت ،اخلاق و... را زاییده شرایط محیط می دانند وبا تغییر شرایط آنها را متغیر می شمارند و همین طرز تفکر که بر خلاف صریح قرآن است ریشه همه انحرافات ایشان است

      قطعا جناب عالی که خود را مسلمان می دانید به هیچ وجه نمی توانید به چنین مبانی اعتقاد داشته باشید .البته بزرگانی مانند مرحوم استاد مطهری در رد نظریه نسبیت اخلاق مطالبی گفته اند که می توانید به کتب مربوطه رجوع کنید تا سستی اعتقاد فروغ فرخزاد را دریابید

برای مشاهده متن سخن فروغ فرخزاد پیرامون نسبی بودن اخلاق و ارزشها و مذهب رجوع کنید به سایت آوای آزاد.

   

        5_جنابعالی که در نقد خود از قرآن و حدیث و معصومین  سخن گفته اید چرا متوجه این حقیقت نیستید که در نظام جهان بینی اسلامی هر کاری که جهت ضد خدایی داشته باشد هباءا منثورا است و هیچ ارزش و بهایی ندارد و شعر نیز چنین است.

      شعری از دیدگاه جهان بینی الهی ارزش دارد که در مسیر خدا و متعهد کردن انسان ها باشد نه در مسیر ابتذال و ارزش های شیطانی(که همین معنای فساد است) ، و چرا متوجه این نکته نیستید که یکی از عومل انحراف انسان می تواند اشعار مبتذل باشد.

   

 

نتیجه:

     ازآنچه گفته شد معلوم می شود که شاعر مورد نظر با سرودن برخی اشعار ابتذالی، ترویج منکرات و زشتی ها کرده است و کسی که ترویج منکرات کند (آن هم به زبان شعر که تاثیر فوق العاده ای دارد ) بدون شک عنوان «فاسد» بر او صدق می کند.

      البته فساد درجه و مراتبی دارد اگر کسی مرتکب مراتب بالای آن گردد و مثلا اهانت به مقدسات نماید حکمش قتل می باشد؛ چنانچه پیامبر (ص) دستور قتل برخی شعرای هتاک را صادر فرموده بود.

     نمی خواهم بگویم حکم فروغ فرخزاد قتل می بوده است بلکه می خواهم بگویم به خاطر ترویج منکرات که توسط برخی از اشعار وی صورت گرفته ایشان مراتبی از فساد را دارا می باشند و اطلاق لفظ «فاسد» بر ایشان دور از واقعیت نیست زیرا فساد امری ذو مراتب و مشکک است .و در هر مرتبه ای حکم خاص خودش جاری می شود.

     مثلا اگر شخصی مرتکب نوشیدن شراب شود حکم تازیانه بر او جاری می شود و اما اگر مرتکب قتل شود حکمش اعدام می باشد اما اطلاق «فاسد» بر هر دو یعنی هم شراب خوار و هم قاتل صحیح می باشد.

     پس ما دچار افترا و تهمت نشده ایم بلکه عدم آگاهی شما از مسائل شریعت و مفهوم فساد چنین ذهنیت اشتباهی برایتان پیش آورده است

 


 

     در پایان به جناب آقای مدبری توصیه ای دارم و آن این است که سعی کنید بدون تعصب مسائل را بررسی کنید

 

نقد اول من بر مقاله ی زن در زنجیر

جوابیه آقای شهرام مدبری بر نقد من

  • علی سهراب پور

سؤال :

چرا باید نماز را به زبان عربی خواند و حال آنکه هر کس باید خدا را به زبان خودش بخواند، آیا این موضوع با جهانی بودن دین اسلام منافات ندارد؟

 

پاسخ:

   

      اتفاقاً، خواندن نماز به زبان عربی یکی از نشانه‌ی جهانی بودن دین اسلام است، زیرا جمعیتی که در یک صف قرار می‌گیرند و در یک جبهه‌ی واحد فعالیت می‌کنند، ناگزیرند زبان واحدی داشته باشند که به وسیله‌ی آن تفاهم کنند: یعنی، علاوه بر زبان مادری و محلی، یک (زبان عمومی و جهانی) هم داشته باشند و وحدت بدون این قسمت مسلماً کامل نیست.

     امروز عده‌ای از متفکران معتقدند تا دنیا به صورت یک کشور در نیاید،  مردم جهان روی سعادت را نخواهند دید و برای این که این موضوع جامه‌ی عمل به خود بپوشد، نقشه‌هایی طرح کرده‌اند و یکی از مواد برنامه‌ی آنها به وجود آوردن یک زبان بین‌المللی و جهانی است.

  

      خلاصه این که: خواندن نماز به یک زبان از طرف مسلمانان، رمز وحدت، و نشانه‌ی یگانگی مسلمانان است و با توجه به اینکه زبان عربی به اعتراف اهل فن یکی از وسیع‌ترین و جامع‌ترین زبان‌های دنیاست، این حقیقت روشن‌تر می‌شود که: تمام فِرَق مسلمانان می‌توانند آن را به عنوان یک زبان بین المللی بشناسند و از آن به عنوان حسن تفاهم و همبستگی اسلامی استفاده کنند.

     

     علاوه بر این، خواندن نماز به یک صورت معین، آن را از دستبرد و تحریف و آمیخته شدن به خرافات و مطالب بی اساس که بر اثر مداخله‌ی افراد غیر وارد _ هنگام ترجمه‌ی آن به زبان‌های دیگر _ رخ می‌دهد، نگاه می‌دارد و به این وسیله روح این عبادت اسلامی محفوظ ‌تر می‌ماند.  

   

      منتها بر هر مسلمانی لازم است به قدر توانایی با زبان دینی خود آشنا باشد و بداند با خدای خود چه می‌گوید و اتفاقاً یاد گرفتن ترجمه‌ی نماز که در یک صفحه‌ی کتاب خلاصه می‌شود به اندازه‌ای ساده و آسان است که ممکن است آن را در یک ساعت  _ برای تمام عمر _ یاد گرفت.

   

   کوتاه سخن این که:

        همان طور که می‌دانیم مسأله‌ی توحید و یگانگی، در تمام اصول و فروع اسلام یک زیر بنای اساسی  محسوب می‌گردد و نماز به سوی قبله‌ی واحد و در اوقات معین و به یک زبان مشخص، نمونه‌ای از این وحدت است. اگربه هنگام مراسم حج در مکه باشیم و نماز جماعتی را که صدها هزار نفر از نژادها و ملیت‌های مختلف از سراسر جهان در آن شرکت می‌جویند و همه با هم می گویند«الله اکبر» مشاهده کنیم، آنگاه به عظمت و عمق این دستور آشنا می‌شویم که اگر هریک، این جمله روح پرور یا سایر اذکار نماز را به زبان محلی خود می‌گفت چه هرج و مرج زشتی در آن روی می داد1  

 

     پاورقی

 

1- کتاب پاسخ به پرسش‌های مذهبی

 

  • علی سهراب پور

سوال :

در سوره‌ی قلم آیه‌ی 51 می‌خوانیم : « و ان یکاد الذین کفرو لیزلقونک بابصارهم لما سمعوا الذکر....؛ یعنی :نزدیک است کافران هنگامی که آیات قرآن را می‌شنوند تو را با چشم خود هلاک کنند ».

با توجه به این آیه‌ی شریفه، این سئوال مطرح می‌شود که آیا مسئله‌ی چشم زدن واقعیت دارد؟

                        

پاسخ :

      بسیاری از مردم معتقدند، در بعضی از چشم‌ها اثر مخصوصی است که وقتی از روی اعجاب به چیزی بنگرند، ممکن است آن را از بین ببرد، یا در هم بشکند، و اگر انسان است بیمار یا دیوانه کند.

     این مسئله از نظر عقلی امر محالی نیست، چه این‌که بسیاری از دانشمندان امروز معتقدند؛در بعضی از چشم‌ها نیروی مغناطیسی خاصی نهفته شده که کارایی زیادی دارد، حتی با تمرین و ممارست می‌توان آن را پرورش داد، خواب مغناطیسی از طریق همین نیروی مغناطیسی چشم‌ها است.

     در دنیایی که « اشعه‌ی لیزر » که شعاعی است نامریی می‌تواند کاری کند که از هیچ سلاح مخربی ساخته نیست، پذیرش وجود نیرویی در بعضی از چشم‌ها که از طریق امواج مخصوص در طرف مقابل اثر بگذارد چیز عجیبی نخواهد بود.

     بسیاری نقل می‌کنند که با چشم خود افرادی را دیده‌اند که دارای این نیروی مرموز چشم بوده‌اند، وافراد یا حیوانات یا اشیائی را، از طریق چشم زدن از کار انداخته‌اند.

     لذا نه تنها، نباید اصراری در انکار این امور داشت بلکه باید امکان وجود آن را، از نظر عقل و علم پذیرفت.

در روایات اسلامی نیز تعبیرات مختلفی دیده می‌شود که وجود چنین امری را اجمالاً تأیید می‌کند:

     در حدیثی می‌خوانیم که:" « اسما بنت عمیس » خدمت پیامبر (ص) عرض کرد: گاه به فرزندان جعفر چشم می‌زنند، آیا «رقیه‌»ای برای آن‌ها بگیرم (منظور از «رقیه» دعاهایی است که می‌نویسند و افراد برای جلوگیری از چشم زخم با خود نگه می‌دارند و آن را تعویذ نیز می‌گویند).

پیامبر( ص) فرمود: نعم، فلوکان شیء یسبق القدر لسبقه العین ؛ آری ، مانعی ندارد، اگر چیزی می‌توانست بر قضا و قدر پیشی گیرد چشم زدن بود1»" !

     و در حدیث دیگری آمده است که امیرمؤمنان( ع) فرمود:

پیامبر(ص) برای امام حسن و امام حسین(ع) «رقیه» گرفت، و این دعا را خوانده « اعیذ کما بکلمات التامه واسماء الله الحسنی کلها عامه ، من شر السامه و الهامه،و من شر کل عین لامه،و من شر حاسدٍ اذا حسد ؛ یعنی : شما را از شر مرگ و حیوانات موذی، و هر چشم بد و حسود آن گاه که حسد ورزد، به تمام کلمات و اسماء حسنای خداوند می‌سپارم سپس پیغمبر(ص) نگاهی به ما کرد و فرمود: « این چنین حضرت ابراهیم برای اسماعیل و اسحاق، تعویذ نمود2»

     در نهج البلاغه نیز آمده است، « العین الحق و الرقی الحق : «چشم زخم حق است و توسل به دعا برای دفع آن نیز حق است3».4

 

پاورقی:

1- مجمع البیان ، ج 10 ص 341

2- نورالثقلین ،ج 5 ، ص 400

3- نهج البلاغه ، کلمات قصار جمله 400

4- تفسیر نمونه، ج 24 ، ص 426

  • علی سهراب پور