صراط مستقیم

فرهنگی،اعتقادی،اجتماعی

صراط مستقیم

فرهنگی،اعتقادی،اجتماعی

صراط مستقیم

من، علی سهراب پور، متولد شهرستان کازرون (استان فارس) و فعلا در حوزه علمیه کازرون مشغول به تدریس هستم.
تمام تلاش من این است که بتوانم خدمتی از لحاظ فکری و اعتقادی به دوستان عزیزم کرده باشم.

آخرین نظرات

۳۶ مطلب با موضوع «اخلاقی- اجتماعی» ثبت شده است

همه می دانیم یکی از فروع دینمان امر به معروف و نهی از منکر است.همه می دانیم همانگونه که نماز و روزه بر تک تک مسلمانان واجب است امر به معروف و نهی از منکر نیز واجب است. همه می دانیم انسان ها و جوامعی که از این واجب سرباز می زنند در واقع مرده هستند نه زنده.

همه می دانیم میزان برتری امر به معروف و نهی از منکر در مقابل واجبات دیگر به اندازه ی دریا است در مقابل قطره ای. همه می دانیم اگر می خواهیم امت برتر باشیم از این واجب نباید غفلت کنیم. همه می دانیم جدا شدن سر ابی عبدالله (علیه السلام) و به خاک و خون کشیده یاران و عزیزانش برای امر به معروف و نهی از منکر بود.

همه می دانیم بی تفاوتی نسبت به این امر مهم، سبب تسلط اشرار بر جامعه خواهد شد. همه می دانیم عده ای از امت های قبل به خاطر بی اعتنایی به این واجب؛ شاهد عذاب الهی بودند. همه می دانیم اگر این واجب را انجام دهیم خیلی از مفاسد برچیده خواهد شد. همه می دانیم اثر این بی تفاوتی به این واجب مهم،بر ما و خانواده ی ما نیز اثر گذار است.

همه این مطالب را می دانیم و باز عده ای زیادی از ما این واجب را انجام نمی دهیم.

عده ای امر به معروف و نهی از منکر را فقط وظیفه دولت و نیروی انتظامی می دانند. تعدادی اظهار می کنند ما که نمی توانیم به تمام کسانی که مثلا بدحجاب هستند تذکر بدهیم پس دیگر وظیفه ای نداریم .بعضی می گویند ما این وظیفه را از طریق سخنرانی،کار فرهنگی و نوشتن مطلب ادا می کنیم.بعضی دیگر می گویند وقتی فلانی و فلانی امر به معروف و نهی از منکر نمی کنند از ما چه توقعی دارید.و بالاخره عده ای بیان می کنند ما که نمی توانیم با دیگران درگیر شویم. اما پاسخ این توجیهات روشن است.

امر معروف و نهی از منکر لسانی وظیفه ی همه است نه دولت و نیروی انتظامی. اگر ما نمی توانیم مثلا به همه بدحجاب ها تذکر بدهیم اما هر روز به یک نفر که می توانیم.ما منکر تاثیر سخنرانی و کارفرهنگی و نوشتن مطلب نیستیم اما تذکر لسانی تاثیر دیگری دارد و مکمل این امور است. براستی اگر فلانی و فلانی این واجب را انجام نداند تکلیف از ما ساقط می شود و ما دیگر وظیفه نداریم؟. و بالاخره کسی که نگفته امر به معروف و نهی از منکر با جر و دعوا باشد بلکه یک تذکر لسانی ساده و از روی دلسوزی همراه با احترام کافی است.

امیدوارم از این پس سعی کنیم این واجب الهی را به نحو احسن انجام دهیم و بدانیم که بسیاری از افرادی که مرتکب حرامی می شوند اگر افرادی به آنان تذکر می دادند قطعا آن فعل حرام را ترک می کردند.

مقام معظم رهبری نیز چندین بار این مسئله را تذکر داده اند. ایشان می فرماید:

در جامعه اسلامی تکلیف عامه مردم امر به معروف و نهی از منکر با لسان است. چیزی که جامعه ما را اصلاح می کند همین نهی از منکر زبانی است « سال 1371». خدای متعال در زبان این اثر را قرار داده است در امر و نهی این اثر را قرار داده است ما چرا این حکمت الهی را درک نمی کنیم  و حاضر نیستیم از این ابزار عظیم الهی استفاده کنیم.عمل کنید تا ببینید می شود یا نمی شود.

حرف بزنید، بگویید، یک کلمه، بیشتر هم نمی خواهد.لازم نیست سخنرانی بکنید. کسی را می بینید خلافی مر تکب می شود، دروغی را ، غیبتی را ، تهمتی را ، کینه ورزی نسبت به برادر مومن را ، بی اعتنایی به محرمات دین را ، بی اعتنایی به مقررات را ، اهانت به پذیرفته های ایمانی مردم را ، پوشش نامناسب را ، هر کدام از این کارها را کسی انجام داد یک کلمه،لازم نیست با خشم باشد، یک کلمه آسان بگویید این کار شما خلاف است، نکنید.شما بگویید، دیگری بگوید گناه در جامعه می خشکد « سال 1370» . تاثیر امر و نهی زبانی اگر انجام گیرد ، از تاثیر مشت پولادین حکومتها بیشتر است «سال 1377».

  • علی سهراب پور
خداوند گفت : « دیگر پیامبری مبعوث نخواهم فرستاد ، آن گونه که شما انتظار دارید اما جهان هرگز بی پیامبر نخواهد ماند.»

 وآنگاه پرنده ای را به رسالت مبعوث کرد.پرنده آوازی خواند که در هر نغمه اش خدا بود. عده ای به او گرویدند و ایمان آوردند.

وخدا گفت:« اگر بدانید، حتی با آواز پرنده ای می توان رستگار شد.»

 خدا رسولی از آسمان فرستاد . باران نام او بود. همین که باران ، باریدن گرفت، آنان که اشک را می شناختند، رسالت او را دریافتند،پس بی درنگ توبه کردند و روح شان را زیر بارش بی دریغ خدا شستند .

خدا گفت : «اگر بدانید با رسول باران هم می توان به پاکی رسید.»

 خداوند پیغامبر باد را فرستاد، تا روزی بیم دهد و روزی بشارت .پس باد روزی توفان شد و روزی نسیم و آنان که پیام او را فهمیدند روزی در خوف و روزی در رجا زیستند . 

خداوند گفت : «آن که خبر باد را می فهمد قلبش در بیم و امید می لرزد و قلب مومن این چنین است .» 

 خدا گلی را از خاک برانگیخت، تا معاد را معنا کند . 

و گل چنان از رستخیز گفت که از آن پس هر مومنی که گلی را دید، رستاخیز را به یاد آورد . 

خدا گفت : «اگر بفهمید، تنها با گلی قیامت خواهد شد.»

 خداوند یکی از هزاران نامش را به دریا گفت . دریا بی درنگ قیام کرد و چنان به سجده افتاد که هیچ از هزارموج او باقی نماند . مردم تماشا می کردند، عده ای پیام دریا را دانستند، پس قیام کردند و چنان به سجده افتادند، که هیچ از آنها باقی نماند . 

خدا گفت : «آن که به پیغمبر آب ها اقتدا کند، به بهشت خواهد رفت .»

و به یاد دارم که فرشته ای به من گفت : «جهان آکنده از فرستاده و پیغمبر و مرسل است ، اما همیشه کافری هست تا باران را انکار کند و با گل بجنگد ، تا پرنده را دروغگو بخواند و باد را مجنون و دریا را ساحر . اما هم امروز ایمان بیاور که پیغمبر آب و رسول باران و فرستاده باد برای ایمان آوردن تو کافی است...»
عرفان نظرآهاری

  • علی سهراب پور

اشاره: بدحجابی و بعضا بی حجابی تعدادی از بازیگران زن سینما و تلویزیون در محافل و مجالس مختلف چیزی نیست که بر کسی پنهان باشد. مطالب ذیل در واقع اشاره ای است به همین مهم.


می گویند خیلی سخت است لحظه ی مردن!  بسته شدن زبان و رفتن توان و نیرو از اندام ها، گریه ی اطرافیان و وداع با آن ها! جدا شدن از تمام وابستگی هادیدن چیزهایی که قبل از آن لحظه انسان نمی توانست آن ها را ببیند

اما مهم نیست!

بازیگران که نمی میرند!



می گویند قبر هر روز می گوید که منم خانه ی غربت، منم خانه ی وحشت، منم خانه ی کِرم! فشار قبر آن قدر دشوار است که تصورش دنیا را بر انسان تنگ می کند

اما مهم نیست!

بازیگران که نمی میرند!

 


می گویند فاصله ی مرگ تا قیامت را برزخ پر می کند. اهالی برزخ فریاد می کنند که چقدر نزدیک است که گریه کنید بر نفس های خود ( خطاب به زنده ها) و سودی نداشته باشد، مثل ما که گریه می کنیم و سودی ندارد، قبل از این که مثل ما گرفتار شوید، تلاش کنید.

اما مهم نیست!

بازیگران که نمی میرند!

 


می گویند قیامت خیلی هولناک است! ترسی است که بزرگ ترین ترس هاست! حتی فرشته ها و آسمان و زمین و باد و کوه و صحرا و دریا هم از قیامت می ترسند!

اما مهم نیست!

بازیگران که نمی میرند!




می گویند بیرون آمدن از قبر، بر انسان خیلی سخت است! از هول چشم بلند نمی کند!

اما مهم نیست!

بازیگران که نمی میرند!

 


می گویند از انسان سخت حساب کشیده می شود! از عمر او که در چه فنا کرده، از جوانی او که در چه کهنه کرده، از مالش که از کجا آورده و در کجا خرج کرده و از محبت اهل بیت.

اما مهم نیست!

بازیگران که نمی میرند!

 


می گویند صراط پلی است که روی جهنم کشیده اند! از مو باریک تر است و از شمشیر برنده تر و از آتش گرم تر!

اما مهم نیست!

بازیگران که نمی میرند!

 

 


بازیگران که نمی میرند، پس کل نفس ذائقه الموت!یعنی چی؟



*** 

بازیگران، نمونه ی واضح کسانی اند که نمی میرند، القصه گویا خیلی های دیگر هم نمی میرند!


بالاخره باید یک فرقی باشد بین کسانی که فکر می کنند می میرند و کسانی که فکر نمی کنند می میرند!

 

 

منبع:وبلاگ شیخ معصومه
  • علی سهراب پور

خاک خوشبخت

۱۲
خرداد

سالها پیش از این

             زیر یک سنگ گوشه ای از زمین

  من فقط یک کمی خاک بودم همین!

یک کمی خاک که دعایش

           پر زدن آن سوی پرده ی آسمان بود!

                         آرزویش همیشه

          دیدن آخرین قله ی کهکشان بود!

*

خاک هر شب دعا کرد

      از ته دل خدا را صدا کرد.

             یک شب آخر دعایش اثر کرد

                          یک فرشته تمام زمین را خبر کرد

وخدا تکه ای خاک برداشت

              آسمان را در آن کاشت

                        خاک را

                            توی دستان خود ورز داد

                                         روح خود را به او قرض داد

خاک

  توی دست خدا نور شد

                          پر گرفت از زمین دور شد

راستی

من همان خاک خوشبخت

             من همان نور هستم

پس چرا گاهی اوقات

            این همه از خدا دور هستم

 شعر از عرفان نظر آهاری

  • علی سهراب پور

سحر و جادو

۲۲
بهمن

یکی از سوالاتی که زیاد مطرح می شود، آن است که آیا سحر و جادو واقعیت دارد؟ آیا به وسیله سحر و جادو می توان در زندگی دیگران مشکلی به وجود آورد؟یا نه؟ اگر واقعیت دارد آیا راهی برای باطل کردن آن وجود دارد؟

ما سعی می کنیم پاسخ این سوال را در ضمن چند نکته بیان کنیم:

نکته اول: معنای لغوی سحر: سحر در لغت به دو معنی به کار برده شده است: 
1- خدعه و نیرنگ و شعبده و تردستی. 2ـ آنچه عوامل آن نامرئی و مرموز باشد. 
اما سحر در قرآن کریم در دو معنی به کار برده شده است: 1ـ به معنی فریفتن و تردستی و شعبده و چشم‌بندی که حقیقتی ندارد و تنها از راه تصرف در حواس تماشاچیان و حرکت‌های سریعی که از چشم تماشاچی مخفی است کاری انجام می‌دهند که خارق عادت به نظر می‌آید مثل عملی که ساحران فرعون انجام دادند که خداوند می‌فرماید: «فلما القوا سحروا اعین الناس و استرهبوهم» هنگامی که ریسمانها را انداختند چشم‌های مردم را سحر کردند و آن‌ها را ترساندند).

2ـ سحری که در خارج منشاء اثر است و می‌تواند تأثیراتی بگذارد این معنا را از آیة 102 سورة بقره می‌توان استفاده کرد آنجا که می‌فرماید: «فیتعلمون منهما ما یفرقون به بین المرء و زوجه» یعنی مردم از هاروت و ماروت چیزهایی یاد گرفتند که به وسیلة آن بین‌ زن و مرد جدایی و تفرقه می‌انداختند و در ادامة همین آیه می‌فرماید: «و یتعلمون ما یضرهم و لا ینفعهم» چیزهایی یاد می‌گرفتند که مضر به حالشان بود و نافع نبود.(برگرفته از تفسیر نمونه)

نکته دوم: انجام دادن سحر و جادو و هم چنین یاددادن و یادگرفتن آن در دین اسلام حرام است و جزء گناهان محسوب می شود. مگر این که  یاد گرفتن آن به منظور ابطال سحر ساحران باشد.

امام على (علیه السلام ) مى فرماید: من تعلم شیئا من السحر قلیلا او کثیرا فقد کفر و کان آخر عهده بربه ؛کسى که سحر بیاموزد، کم یا زیاد، کافر شده است و رابطه او با خداوند به کلى قطع مى شود.

نکته سوم: ممکن است عده ای با یاد گرفت سحر و جادو بتوانند در زندگی دیگران مشکلی به وجود بیاورند چنانچه قرآن کریم در آیه 102 سوره بقره این موضوع را تایید می کند و می فرماید: فیتعلمون منهما ما یفرقون به بین المرء و زوجه؛  آنها از آن دو فرشته مطالبى را مى آموختند که بتوانند به وسیله آن میان مرد و همسرش جدائى بیفکنند.

نکته چهارم: نباید هر مشکل و یا مسئله ای که در زندگی به وجود می آید آن را به پای سحر و جادوی دیگران گذاشت. متاسفانه شاهدیم عده ای به جای این که به دنبال حل مشکل و ریشه یابی مشکلات خود باشند ؛ دائما آن را به پای سحر و جادو می گذارند. دختران بسیاری را دیده ایم که علت نیامدن خواستگار برای خود و یا جواب منفی خواستگارها را پای سحر و جادو می دانند؛ غافل از آن که اگر زندگی گذشته خود را مرور کنند پی خواهند برد که خیلی از خواستگارها را به دلایل مختلف و یا بعضا بی معنا جواب منفی داده اند و یا توقعات بیش از حد خودشان باعث جواب منفی خواستگارها شده است.

البته عده ای هم وجود دارند که به دلایل مختلف؛ خواستگار برای آنان نمی آید و این مسئله هیچ ربطی به سحر و جادو نیز ندارد. مثلا متاسفانه بعضی اوقات به خاطر وضعیت مالی خانواده دختر؛ و یا چهره دختر و یا بد نامی خانواده او و یا دلایل مختلف دیگر کسی از او خواستگاری نمی کند.

آیا صحیح است این همه دختری که خواستگار ندارند و یا خواستگاری ها به نتیجه مطلوب نمی رسد ؛ دلیل آن را سحر و جادو بدانند؟

اصولا خیلی از مواردی که ما آن را سحر و جادو می دانیم جز وهم و خیال چیزی دیگری نیست.

نکته پنجم: گاهی از اوقات نیز؛مشکلاتی که در زندگی بعضی از ماها به وجود می آید نتیجه مستقیم رفتار بد خودمان می باشد. عده ای که در زندگی دیگران اختلاف و مشکل به وجود می آوردند و یا می آورند و با غیبت؛ تهمت و سخن چینی بین عده ای را به هم می زنند باید منتظر باشند در زندگی خودشان نیز همین مشکلات به وجود بیاید.

نکته ششم: در روایت ما و نیز سخنان بزرگان برای باطل کردن سحر و جادو راههای مختلفی ارائه شده است ما در اینجا به چند نمونه اشاره می کنیم:

1. مرحوم شیخ عباس قمی (ره‌) در کتاب "باقیات الصالحات‌" (حاشیه کتاب مفاتیح الجنان‌) می‌گوید: جهت باز کردن بسته شده آیات زیر را نوشته همراه او نموده و بر او آویزان کنند

اول: دو آیه اول سوره فتح

و سورة نصر

و این آیات را وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً ۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ (سوره روم آیه 21)

ادْخُلُوا عَلَیْهِمُ الْبَابَ فَإِذَا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّکُمْ غَالِبُونَ (مائده‌،23)

  فَفَتَحْنَا أَبْوَابَ السَّمَاءِ بِمَاءٍ مُنْهَمِرٍ ﴿١١﴾ وَفَجَّرْنَا الْأَرْضَ عُیُونًا فَالْتَقَى الْمَاءُ عَلَىٰ أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ (سوره قمر ، 11 و 12) ;

رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسَانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی ( طه ، 25 - 28)

وَتَرَکْنَا بَعْضَهُمْ یَوْمَئِذٍ یَمُوجُ فِی بَعْضٍ ۖ وَنُفِخَ فِی الصُّورِ فَجَمَعْنَاهُمْ جَمْعًا(کهف‌،99)


لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِیَ اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۖ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ ۖ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ ( سوره توبه ، 128،129)

2. دعا و تضرع به درگاه خداوند. کسی که دعا می کند باید توجه داشته باشد که قدرت خداوند از همه قدرت ها بالاتر است و اگر پروردگار عالم اراده کند تمام سحر و جادوها باطل خواهد شد. متاسفانه خیلی از اوقات وقتی ما دعایی می کنیم از عمق وجودمان باور نداریم که خداوند می تواند آن دعا را مستجاب کند و در واقع به خدا سوء ظن داریم و لذا طبق احادیث دعایمان مستجاب نمی شود. البته در مورد شرایط دعا بنده قبلا مطالبی را در وب سایت قرار داده ام که می توانید رجوع کنید. اینجا

3. درخواست دعا از بزرگان و بندگان پاک الهی. این مسئله یک مسئله مجرب است و بنده بارها بعینه اثر آن را در موراد مختلف دیده ام.

4. هر روز پنج مرتبه آیة الکرسى را بخوانید و به خود و اطرافیانتان بدمید

5. هر روز هر چند به مقدار کمی صدقه دادن

  • علی سهراب پور

 

توضیح: این مطلب نوشته ای از آیت الله بنیادی است که در سال 1353 در سالنامه جوانان به چاپ رسیده است. بنده با اجازه ایشان تغییرات جزئی ( در حد اندکی ویرایش) در آن داده ام و اینک متن مقاله ایشان را تقدیم می کنم :


عده‌ای می‌پرسند چرا موسیقی در اسلام حرام است؟ با آن که نغمه‌های موسیقی مفرح و لذت بخش و به عبارت دیگر غذای روح و مسکن اعصاب می‌باشد، به ویژه در عصر پر آشوب ما که اعصاب بشر در اثر زندگی ماشینی کاملاً آسیب پذیرفته و آشفتگی ها و ناراحتی‌های زیادی سلامت جسم و روان انسان ها را تهدید می‌کند.

  • علی سهراب پور

لحظه های ناب

۱۱
مرداد

حتما خطبه حضرت رسول (ص) در مورد ماه مبارک رمضان بارها به گوشتان خورده. اما بیایید این بار این خطبه را که مولا علی (ع) آن را نقل می کند با دل بخوانیم و آن را مدام به یاد داشته باشیم:  

«اى مردم! همانا ماه خدا ، همراه با برکت و رحمت و آمرزش ، به شما روى آورده است ؛ ماهى که نزد خدا برترینِ ماه هاست و روزهایش برترینِ روزها ،

 شب هایش برترینِ شب ها و ساعاتش برترینِ ساعات است .

 ماهى است که در آن به میهمانى خدا دعوت شده اید و از شایستگانِ کرامت الهى قرار داده شده اید .

 نَفَس‌هایتان در آن ، تسبیح است ، خوابتان در آن ، عبادت ، عملتان در آن ، پذیرفته و دعایتان در آن ، مورد اجابت است .

 پس با نیّت‌هاى راست و دل‌هاى پاک ، از پروردگارتان بخواهید تا براى روزه دارىِ آن و تلاوت کتاب خویش ، توفیقتان دهد ؛

 چرا که بدبخت ، کسى است که در این ماه بزرگ ، از آمرزش الهى محروم بماند .

 با گرسنگى و تشنگى خود در این ماه ، گرسنگى و تشنگىِ روز قیامت را یاد کنید ؛ به نیازمندان و بینوایانتان صدقه بدهید ؛ به بزرگان خود احترام ، و بر کوچک‌هایتان ترحّم ، و به بستگانتان نیکى کنید ؛ 

 زبانتان را نگه دارید ؛ چشم‌هایتان را از آنچه نگاه به آن حلال نیست ، بپوشانید ؛ گوش هایتان را از آنچه شنیدنش حلال نیست ، فرو بندید ؛ به یتیمان مردم ، محبّت کنید تا بر یتیمان شما محبّت ورزند ؛

 از گناهانتان به پیشگاه خداوند توبه کنید ؛ در هنگام نمازها ، دستانتان را بر آستان او به دعا بلند کنید ، که آن هنگام (وقت نماز) ، برترینِ ساعت هاست و خداوند با نظر رحمت به بندگانش مى نگرد و هر گاه با او مناجات کنند ، پاسخشان مى دهد و چون او را صدا بزنند ، جوابشان مى گوید و چون او را بخوانند ، اجابتشان مى‌کند .

 اى مردم! جان‌هاى شما در گرو کارهاى شماست ، پس با طلب آمرزش‌، آنها را آزاد سازید ؛ 

 و پشت‌هاى شما از بار گناهانتان سنگین است ، پس با طول دادن سجده‌هاى خود ، آنها را سبک کنید ،

 و بدانید که خداوند ـ که یادش والاست ـ به عزّت خود ،سوگند خورده است که نمازگزاران و سجده کنندگان را عذاب نمى‌کند و در روزى که مردم در پیشگاه پروردگار جهانیان [براى حساب ]مى ایستند ،آنان را با آتش ، هراسان نمى سازد .

 اى مردم ! هر که از شما در این ماه ، روزه‌دارى را افطار دهد ، پاداشش او براى آن عمل نزد خدا ، همچون آزاد کردن یک برده و آمرزش گناهان گذشته اوست» .

 پس گفتند : اى پیامبر خدا ! همه ما توانایىِ این کار را نداریم!

 پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود : خود را از آتش نگه دارید ، هر چند با یک دانه خرما ؛ خود را از آتش نگه دارید ، هر چند با یک جرعه آب .

 اى مردم! هر کس اخلاقش را در این ماه ، نیکو سازد ، براى او وسیله عبور از صراط خواهد بود ، در آن روز که گام‌ها بر صراط مى‌لغزد ؛

 و هر کس در این ماه بر بردگان خود آسان بگیرد ، خداوند حساب او را سبک خواهد گرفت ؛

 و هر کس در این ماه ، شرّ خود را [از دیگران] باز دارد ،خداوند در روز دیدارش ، غضب خویش را از او باز خواهد داشت ؛ و هر که در این ماه ، یتیمى را گرامى بدارد ، در روز دیدار ، خداوند ، گرامى اش خواهد داشت ؛

 و هر که در آن به خویشاوند خود نیکى کند ، در روز دیدار ، خداوند با رحمتش به او نیکى خواهد کرد ؛ و هر کس در آن از خویشان خود ببُرد ، خداوند در روز دیدار ، رحمتش را از او قطع خواهد نمود ؛

 و هر کس در آن ، نماز مستحبّى بخواند ، براى او دورى از آتش ، نوشته مى‌شود ؛ و هر کس واجبى را در آن ادا کند، پاداش کسى را دارد که هفتاد واجب را در ماه‌هاى دیگر ، ادا کرده است ؛

 و هر کس در آن بر من زیاد صلوات بفرستد ، خداوند در روزى که وزنه اعمال ، سبک مى شود ، وزنه اعمال او را بیفزاید ؛ و هر کس در آن ، آیه اى از قرآن تلاوت کند ، پاداش کسى را دارد که در ماه هاى دیگر ، ختم قرآن کرده است .

  اى مردم! در این ماه ، درهاى بهشت ، بازند . پس از پروردگارتان بخواهید که آنها را بر شما نبندد ؛

 و درهاى دوزخ ، بسته‌اند . پس ، از پروردگارتان بخواهید که آنها را بر شما نگشاید ؛ و شیطان ها در بندند .

 پس، از پروردگارتان بخواهید که آنها را بر شما مسلّط نسازد» .

 من( امیرالمومنین علیه‌السلام )  برخاستم و گفتم : اى پیامبر خدا! برترینِ کارها در این ماه چیست؟

 فرمود : «اى ابو الحسن! برترینِ کارها در این ماه ، پرهیز از حرام هاى الهى است» . سپس گریست .

 گفتم : اى پیامبر خدا! سبب گریه شما چیست؟

 فرمود : «اى على! بر این مى‌گریم که حرمت تو را در این ماه مى شکنند . گویا مى بینم تو در حال نماز براى پروردگار خویشى ، که نگون‌بخت‌ترینِ اوّلین و آخرین ، همو که برادر پى کننده ناقه قوم ثمود است ، برمى خیزد و بر فرق سرت ضربتى مى زند و محاسنت ، از خون سرت رنگین مى شود» .

 گفتم : اى پیامبر خدا! آیا در آن حالت ، دینم سالم است؟

 فرمود : «دینت ، سالم است» .

 سپس فرمود : «اى على! هر کس تو را بکشد ، مرا کشته است و هر کس تو را دشمن بدارد ، مرا دشمن داشته است و هر کس تو را ناسزا گوید ، مرا ناسزا گفته است ؛ چرا که تو از من هستى ، همچون جان من . روح تو ، از روح من است و سرشت تو ، از سرشت من .

 خداى متعال ، من و تو را آفرید و من و تو را برگزید و مرا براى پیامبرى ، و تو را براى امامت ، انتخاب کرد، هر کس امامت تو را انکار کند ، نبوّت مرا انکار کرده است .

 اى على! تو وصىّ من ، پدر فرزندان من ، همسر دختر من و جانشین من بر امّتم هستى ، در حال حیاتم و پس از مرگم

 فرمان تو ، فرمان من است و نهى تو ، نهى من است . سوگند به خدایى که مرا به نبوّت برانگیخت و مرا بهترینِ آفریدگان قرار داد ،

 تو حجّت پروردگار بر خلق اویى و امین او بر رازش و جانشین او بر بندگانش»

  • علی سهراب پور

آغاز خطبه حضرت زینب علیها السلام

پس از آنکه یزید چوب به لب و دندان حسین علیه السلام زد و اشعار کفر آمیزی خواند، زینب به پا خواست و این خطبه را ایراد فرمود: 
« به نام خداوند بخشنده و مهربان. خداوند جهانیان را حمد و سپاس می‌گویم و بر پیامبر اسلام و خاندان او درود می فرستم. خداوند متعال حقیقت را نیکو بازگو فرمود، آنجا که در قرآن بیان داشت: « کار کسانی که زشتکاری و گناه انجام داده‌‌اند، به جایی رسید که آیات خدا را دروغ شمردند و آنها را به مسخره گرفتند.» 
آری؛ کلام خدا راست و عین حقیقت است. یزید! از این که زمین و آسمان را بر ما تنگ گرفته‌ای و ما را همانند اسیران کافر به این شهر و آن شهر کشانده‌ای، گمان کردی که ما نزد خدا خوار و پست شدیم و تو در پیشگاه او منزلت یافتی؟ با این تصور خام و باطل، باد به غبغب انداخته‌ای و با نگاه غرورآمیز و نخوت بار به اطراف خود می‌نگری، در حالیکه شادمانی از اینکه دنیایت آباد شده و بر وفق مرادت است و مقام و منصبی را که حق ما خاندان رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است، در دست گرفته‌ای. 
اگر چنین خیال باطلی در تو پیدا شده، لحظه‌ای بیندیش! مگر تو فراموش کرده‌ای کلام خدا را که می‌فرماید:« آنان گمان نکنند که مهلت یافتن خیر و سعادتشان است. نه تنها به نفع‌شان نیست، بلکه برای آن است که بر گناهان خود بیافزایند و برای آنان عذاب ذلت آمیز ابدی در پیش است.» 

اشاره به منزلت خاندان پیامبر

ای فرزندان بردگان آزاد شده! آیا عدالت این است که زنان و کنیزان خود را در پشت پرده جای دهی، ولی دختران پیامبر خدا را در میان نامحرمان به اسارت بگیری؟ زنان و کنیزان خود را پوشیده نگاه داری، ولی خاندان رسالت را با دشمنان‌شان در شهرها و آبادی‌ها بگردانی تا بادیه نشینان، خویشان و غریبه‌ها و اراذل و اشراف آنان را ببینند؛ در حالی که کسی از مردان آنان همراهشان نیست و سرپرست و حمایت کننده‌ای ندارند؟ 
چگونه امید خیر می‌توان داشت از فرزند کسی که می‌خواست با دهان خود جگر پاکان را ببلعد و گوشت و خون او از شهیدان اسلام روییده است؟ چگونه می‌توان انتظار کوتاه آمدن از کسی داشت که همواره با بغض و دشمنی و کینه و عداوت به خاندان ما نگریسته است؟ 

یزید! این جنایات بزرگ را انجام داده‌ای، آنگاه نشسته‌ای و بی آنکه خود را گناهکار بدانی یا جنایات خود را بزرگ بشماری، با خود ندا سر می‌دهی که ای کاش پدران من حضور داشتند و از سر شادمانی و سرور فریاد بر می‌آوردند و می‌گفتند: « ای یزید! دست مریزاد»؟ این جمله جسارت آمیز را می‌گویی، در حالی که با چوب‌دستی بر دندان‌های مبارک سید جوانان بهشتی می‌کوبی؛ 
زهی بی‌شرمی و بی‌حیایی! چگونه چنین یاوه‌سرایی نکنی؟ 
تو بودی که زخم‌های گذشته را شکافتی و دست خود را به خون پیامبر آغشته ساختی و ستارگان روی زمین از آل عبدالمطلب نسل جدید را خاموش نمودی و اکنون پدران خود (نسل شرک و بت پرستی) را ندا می‌دهی و گمان داری که با آنان سخن می‌گویی. 
به زودی خودت به جمع آنان ملحق می‌گردی و در آن جایگاه، عذابی ابدی در انتظار توست که آرزو می‌کنی ای کاش دستم‌ شکسته و زبانم لال می‌شد و هرگز چنین کارهای ناشایستی را انجام نمی‌دادم. 

یزید پاسخگو در محشر

پروردگارا! حق ما را از دشمنان ما بگیر و از آنان که بر ما ظلم کردند، انتقام بکش و آتش غضب را بر کسانی که خون ما و حامیان ما را ریختند، فرو فرست. یزید! بدان که با این جنایت هولناک، پوست خود را شکافتی و با این عمل وحشیانه‌ات، گوشت خود را پاره کردی. به زودی در عرصه محشر به محضر رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم کشانده خواهی شد در حالی که بار سنگینی از مسئولیت ریختن خون فرزندان او و هتک حرمت خاندان و پاره‌های تنش را بر دوش داری. آن روز همان روزی است که خداوند همه پراکنده‌ها را یک‌جا جمع می‌نماید و حق هر حق‌داری را به صاحبش باز می‌گرداند. 

مقام بلند شهید نزد خداوند

« گمان مبر آنان که در راه خدا کشته شده‌اند، مردگانند؛ بلکه زنده‌اند و نزد پروردگار خود، روزی می‌خورند.» ای یزید! برای تو همان بس که خدا در کارت داوری کند و پیامبر دشمنت باشد و جبرئیل نیز از او حمایت کند. به زودی آنان که تو را حمایت کردند و بر این جایگاه نشاندند و بر گرده مسلمانان سوار نمودند، درخواهند یافت چه ستمگری را انتخاب نمودند. به زودی درخواهید یافت که کدامیک از شما بدبخت‌تر و پست‌تر از همگان هستید. 

ای فرزند معاویه! اگرچه سختی‌ها و پیشامدها و فشار روزگار، مرا در شرایطی قرار داد که مجبور شدم با تو حرف بزنم، اما تو را کوچکتر از آن مقام ظاهری‌ات می بینم و بسیار توبیخ و سرزنش می‌کنم. چگونه سرزنش نکنم در حالی که چشم‌ها در فراق دوستان، گریان و دل‌ها در فراق عزیزان، سوزان است. 

شکایت به پیشگاه خداوند

آه! چه شگفت انگیز است که مردان بزرگ حزب خدا به دست شیطان کشته شوند! دستان جنایتکار شما، به خون ما خاندان پیامبر آغشته شده است و دهان‌تان از گوشت ما پر و مالامال است. آری! راستی جای شرم نیست که آن بدن‌ای پاک و پاکیزه روی زمین بمانند و گرگ‌های بیابان به سراغ آنها بروند و تو مغرور و سرمست، بر اریکه‌ی قدرت تکیه زنی و به خود ببالی؟ 
ای پسر ابوسفیان! اگرچه تو امروز کشتار و اسارت ما را غنیمت شمرده‌ای و به آن می‌بالی، طولی نمی‌کشد که مجبور می‌گردی غرامت و تاوان آن را پس دهی. البته در روزی که هیچ نوع اندوخته نیک و مفیدی همراه نداشته باشی و مجبور باشی به تنهایی سزای اعمال خود را بچشی. « و خداوند هرگز به بندگان خود ستم نمی‌ورزد.» ما از بیدادگری‌های تو، به پیشگاه او شکایت می‌بریم؛ و او تنها پناهگاه و امید ماست. 

یاد اهل بیت در دلها باقی است

زید! هر آنچه می‌خواهی مکر و فریب و سعی خود را به کار گیر، ولی بدان که هر چه تلاش و مکر به کارگیری، باز هرگز توان آن را نداری که ذکر خیر ما را از یادها بیرون ببری. هرگز قدرت نداری که وحی ما را نابود و ذکر ما را خاموش سازی و به آرزوی پلید و دیرینه خود نایل شوی. سعی و تلاش تو هرگز نخواهد توانست ننگ و عار اعمالت را از دامنت پاک سازد. 
هرگز! هرگز! آگاه باش که عقل تو بسیار ناتوان، و دوران زندگی و عیشت به سرعت از بین‌رفتنی و جمع تو رو به زوال و پریشانی است. روزی فرا می رسد که منادی حق فریاد بر می‌آورد:« لعنت خدا بر ستمکاران و بیدادگران باد!» 
اکنون من نیز حمد خدا را می‌گویم که سر آغاز زندگی دودمان ما را با سعادت و آمرزش قرین ساخت و پایان زندگی ما را با شهادت سرشار از رحمت به پایان برد. 

فضل برای شهداء

از خداوند متعال می‌خواهم ثواب و فضل خویش را بر شهیدان تکمیل فرماید و اجر و مزد آنان را افزون سازد و امانت‌داری و جانشینی ما را از آنان به ترتیب خوب و نیکو قرار دهد؛ زیرا خداوند بخشنده و مهربان است. او تنها پناهگاه و امید ما و نیکوکارترین و بهترین وکیل و مدافع حق ماست.» 

یزید پس از شنیدن این سخنان گفت:« فریاد ناله و صیحه زنندگان بسی پسندیده است و حق است زنان داغدیده‌ی نوحه‌گر از غصه جان از بدن‌شان خارج شود.» سپس با بزرگان شام مشورت کرد که با اسیران چه رفتاری کند. 
آنان توصیه کردند همه‌ی اسیران را بکشد، ولی نعمان بن بشیر گفت: « فکر کن رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم با اسیران چگونه رفتار می‌کرد، تو نیز همانگونه رفتار کن. 

منبع:

  • لهوف سید بن طاووس، ص 215 و 221.
  • علی سهراب پور

1 . انگیزه و اهداف خود را مشخص کنید

اولین کار لازم برای تقویّت اراده و موفقیّت در یک تصمیم همین مسئله است که باید هدف خود را از انجام کار مورد نظرتان معلوم کنید.چرا که اندیشه تأثیر شدیدی روی رفتار دارد.[1]


« پل ژاگو»روان شناس معروف فرانسوی که یکی از صاحب نظران در زمینه ی اراده است برای موفقیّت شخصی که تصمیم دارد، عادت زشت خود را ترک کند، می نویسد:

« وقتی بخواهیم با عادت زشتی، ستیزه کنیم، ابتدا باید نتایج وخیم(نامطلوب)آن را در نظر مجسّم سازیم و بعد منافعی را، که در نتیجه ی ترک آن عاید ما می شود، در روح خود تصوّر (کنیم) و سپس... مواقع مختلفی را که قربانی آن عادت گشته ایم (را) به خاطر آوریم. (در نتیجه ی این عمل)‌ هر بار که چنین نمایشی در روح خود می دهیم،‌ بر آن تحریک یا وسوسه (عادت زشت)چیرگی یافته و لذّت ترک آن را در خود احساس می کنیم».[2]


2. به توانایی هایی که خدا به شما داده اعتماد داشته باشید

اغلب کسانی که با عدم موفقیّت روبرو شده اند، آن هایی هستند که هنگام شروع به کار، به استعداد و توانایی خود مشکوک بوده اند[3].


3 . بر تصمیم خود مقاومت کنید

یقیناً شرط اساسی برای پیروزی و موفقیت در هر تصمیمی ،

  • علی سهراب پور

فکر می کنم پارسال بود که برای دیدن یکی از دوستان به حوزه مدینه العلم صاحب الزمان (عج) شهرضا رفتم. همین طور که در راهرو اونجا قدم می زدم چشمم به مطلبی افتاد که در تابلو نصب شده بود. نوشته بود نامه امام زمان (عج) به شیخ مفید (ره)، با این که شاید قبل از آن ، آن نامه را خوانده بودم اما ناخودآگاه به طرف آن کشیده شدم ، عبارتی از آن نامه آنقدر بر روح گناهکارم تاثیر گذارد که چندین بار با چشم اشک آلود آن را خواندم. آن قدر از خودم خجالت کشیدم که جزء پشیمانی و اظهار ندامت به محضر آقا چاره ای نداشتم.

و اما آن عبارت نامه آقا این بود که:

از تمام حوادث و ماجراهایی که بر شما می‌گذرد کاملاً مطلع هستیم و هیچ چیزی از اخبار شما بر ما پوشیده نیست. از خطاها و گناهانی که بندگان صالح خداوند از آنها دوری می‌کردند ولی اکثر شما مرتکب شدید باخبریم.

از عهدشکنی‎ها و پشت‌ سر گذاشتن عهد و پیمان‎ها با اطلاعیم... با همه گناهان، ما هرگز امور شما را مهمل نگذاشته، شما را فراموش نمی‌کنیم و اگر عنایات و توجهات ما نبود، مصائب و حوادث زندگی شما را در بر می‌گرفت و دشمنان شما را از بین می‌بردند.پس، از خداوند بترسید و تقوا پیشه کنید و به خاندان رسالت مدد رسانید.

... پس سعی کنید اعمال شما طوری باشد که شما را به ما نزدیک سازد و از گناهانی که موجب نارضایتی ما را فراهم نماید بترسید و دوری کنید.

امر قیام ما با اجازه خداوند به طور ناگهانی انجام خواهد شد و دیگر در آن هنگام توبه فایده‌ای ندارد و سودی نبخشد. (بحارالأنوار ج : 53 ص : 175 و 176)

براستی چرا باید گناه کنم؟ آیا لذت گناه آن قدر ارزش دارد که دل مولایم را به درد آورم؟ مگر نه این است که این دنیا مزرعه آخرت است؛ پس چرا با گناه ، خود را از نعمت های بزرگ الهی محروم کنم؟

وقتی می بینم افرادی را که یک عمر بندگی خدا را نکردند و الان که پیر شده اند از گذشته خود پشیمانند و البته دیگر عمر از دست رفته شان بر نمی گردد، به خود می لرزم و می گویم، نکند من هم این گونه باشم.

  • علی سهراب پور